هولس اپل و سینگ[۲۲]، رقابت پذیری را در مدل زنجیره دانش توسعه داده و آن دسته از فعالیتهای مدیریت دانش را شناسایی و مشخص میکنند که یک سازمان جهت دستیابی به رقابت پذیری بر آن ها تمرکز دارد. این مدل برگرفته از مدل زنجیره ارزش پورتر بوده و حاصل مطالعه دلفیاز متخصصان بینالمللی مدیریت دانش است. آن ها پنج فعالیت اصلی زنجیره ارزش دانش یعنی اکتساب ، انتخاب ، ایجاد ، درونی سازی و برونی سازی را بر رقابت پذیری مؤثر دانسته اند همچنین رابطه چهار فعالیت پشتیبانی کننده رهبری ، هماهنگی ، کنترل و اندازه گیری دانش را با رقابت پذیری اثبات کردهاند. طبق تعریف آن ها رقابت پذیری خود از چهار متغیر بهره وری ، چابکی ، شهرت و نوآوری بهبود یافته تشکیل شده است. (هولس اپل و سینگ ، ۲۰۰۴، ص۹۰)
کارنیرو[۲۳]، تمرکز ویژه ای بر روابط مدیریت دانش ، رقابت پذیری و نوآوری دارد. بر اساس مطالعه او ، منابع سازمان به دو گروه : منابع فیزیکی و مفهومی تقسیم میشوند. از دید او منابع فیزیکی شامل پول ، تجهیزات ، مواد ، تسهیلات و زمان است. همچنین منابع مفهومی نیز از داده ، اطلاعات و دانش تشکیل شده است. شاخص هایی که او برای اندازه گیری مدیریت دانش به کار میبرد عبارتند از : اهمیت سرمایه معنوی ، ارزیابی توسعه دانش ، درجه استراتژیک بودن ابزاری دانش ، توانایی ایجاد انگیزه . همچنین آن ها منابع و محیط را نقش تعدیل کننده بر رابطه مدیریت دانش و رقابت پذیری می دانند .(کارنیرو ، ۲۰۰۵ ، ص۸۸)
آکیموا[۲۴] در نظریه رقابت پذیری با مفهوم بازارگرایی معتقد است عده ای از نویسندگان ، رقابت پذیری را در قالب بهره وری نگریسته اند و عده ای در قالب عملکرد سازمانی. از دید وی سه شاخص سازگاری ، مزیت رقابتی و عملکرد میتواند جهت سنجش رقابت پذیری به کار رود. در این بررسی رابطه بین سطح و توسعه یافتگی بازار گرایی و رقابت پذیری شرکت در محیط اقتصادی متلاطم یک اقتصاد در حال گذر مورد مطالعه قرار گرفته است. در این مقاله عنوان شده است که مطالعات اخیر حاکی از نیاز به بررسی توسعه بازارگرایی در اقتصادهای در حال گذر تحت شرایط رکود اقتصادی و تغییرات سیستماتیک بزرگ هستند.(آکیموا ، ۲۰۰۰، ص۱۱۲۹)
دیمتر[۲۵] معتقد است که وجود استراتژی تولید باعث افزایش رقابت پذیری سطح شرکت (بازگشت فروش و گردش موجودی ) میگردد. وجود استراتژی تولید اثر مثبتی بر بازگشت فروش دارد در حالی که هیچ ارتباطی با گردش موجودی ندارد. در پاسخ به این سوال که آیا ارتباطی بین شایستگی تولید در رقابت پذیری کسب و کار وجود دارد ، اکثرا جواب مثبت میدهند. در مطالعه شرودر و همکاران ، ۸۰ درصد مدیران تولید به این سوال پاسخ مثبت دادهاند. (دیمیتر، ۲۰۰۶، ص۲۱۰)
۲-۱-۷ ابعاد و جنبههای رقابت پذیری
رقابت پذیری به توانایی وادار کردن مشتری به انتخاب پیشنهاد های شرکت در قبال پیشنهادهای رقبا تعریف می شود بدین نحو که ، توانایی در بهبود مداوم فرایند های شرکت ؛ به ارائه پیشنهادی بهتر منجر شده و در نتیجه سطح رقابت پذیری ارتقا خواهد یافت. ( وبستر[۲۶] ، ۲۰۰۵ ، ص۱۵۸) ، در یک جمع بندی کلی ، رقابت پذیری مفهوم یا قلمرو گسترده ای دارد و در تعیین آن عوامل متعددی دخالت دارند (ما[۲۷] ، ۲۰۰۶،ص۷۰۹ ؛ پورتر و شواب[۲۸] ، ۲۰۰۸) بر مبنای این تعریف ، عواملی همچون عملکرد بنگاه در قبال بازار ، عملکرد بنگاه در قبال مشتری ، عملکرد درونی بنگاه استوانه های اصلی رقابت پذیری را تشکیل میدهند.
– عملکرد بنگاه در قبال بازار ، بر ایجاد هوشمندی در سراسر سازمان در ارتباط با نیاز های فعلی و آتی مشتری ، نشر هوشمندانه در بین بخش های مختلف سازمان و پاسخگویی به آن هوشمند مبتنی است. این نوع عملکرد نه تنها برای خارج از سازمان ، بلکه در داخل سازمان مورد توجه است. در این شاخص ، مؤلفه هایی نظیر عملکرد سهم بازار ، عملکرد توسعه خدمات در بازار ، بهبود شهرت و تصویر بنگاه در بازار و رعایت اصول اخلاقی و مسئولیت اجتماعی در قبال بازار به عنوان شناسه های این شاخص تلقی می شود.
– عملکرد بنگاه در قبال مشتری ، تابعی از ارزش های مشتریان و سهام داران بوده و قدرت مالی ، تعیین کننده توانایی عمل و عکس العمل در محیط های رقابتی بوده و در این بین عواملی همچون قیمت رقابتی ، کاهش هزینه ها ، برآوردن انتظارات مشتریان و ارتباطات ارزشمند مشتریان و … به عنوان مؤلفه های تاثیر گذار بر عملکرد شرکت از منظر مشتریان است.
– عملکرد درونی بنگاه که در آن وضعیت درونی بنگاه و مؤسسه با توصیف شاخص های عینی نظیر سرانه فروش ، بازگشایی دارایی ها ، نرخ فروش داخلی و شاخص های ذهنی از قبیل ادراکات مدیریت از بهره وری ، سودآوری ، رضایت و مشارکت کارکنان ، مهارت کارکنان و سایر ویژگیهای شخصیتی آن ها مشخص می شود. ( رحیمی کلور ، ۱۳۹۰، ص۷۶)
چارچوب مفهومی ابعاد رقابت پذیری
شکل۲-۱ ابعاد سه گانه رقابت پذیری در بنگاه
۲-۱-۸عوامل مؤثر بر رقابت پذیری
۲-۱-۸-۱عوامل محیطی
لازمه هر گونه تصمیم گیری و برنامه ریزی راهبردی شناخت وضعیت موجود، از طریق بررسی عوامل محیطی است. وظیفه تحلیل گران محیطی برای شناسایی فرصتها و تحدید ها ، ارزیابی دقیق آثارمتغیرهای محیطی بر روی تمامی ارکان سازمان اعم از نهاده ها و ستاده های آن ها است. عوامل محیطی به عنوان پارامتر تاثیر گذار بر رقابت پذیری ، در ابعاد مختلف اقتصادی – سیاسی حضوری مؤثر و ظهوری پر رنگ دارد. معمولا عوامل محیطی را در ابعاد سه گانه کلان بینالمللی،خرد و ملی در نظر می گیرند که در این میان، عوامل محیطی کلان اساسا به مجموعه عواملی که بربنگاه تاثیر گذاشته و از حیطه کنترل آن خارج میباشند( مانند عوامل سیاسی، اقتصادی و… ) اشاره دارد.عوامل محیطی ملی،اهداف فوق را درابعادی کوچکتر و درسطح ملی تعقیب و دنبال میکند. عوامل محیطی خرد به محیط نزدیک به سازمان و در واقع بازار می پردازد و در عین حال ، عوامل تشکیل دهنده آن از ارتباط تنگاتنگ با بنگاه و فعالیتهایش برخوردار است نظیر پویایهای مربوط به بازار ، فناوری ،مشتری ، رقابت و نهایتاً پویاییهای مربوط به خود بنگاه . (گوران و همکاران [۲۹]، ۲۰۱۱)
بر این اساس ، محیط کلان – بین الملل نقش زیر ساخت را برای محیط ملی ایفا میکند و چنان چه تحولات به وجود آمده در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی بین الملل بتواند آثارمثبتی در حوزه های چهارگانه داخلی بر جای بگذارد.در این شرایط محیط ملی نیز می تواندمنجر به ایجاد پویایی درحوزه های بازار، فناوری ، مشتری و رقبا شده و پویایی خود بنگاه را نیز به ارمغان بیاورد. در غیر این صورت چنان چه تغییرات محیط کلان –بین الملل به گونه ای رقم بخورد که همخوانی لازم با محیط ملی نداشته باشد با فرض ثبات در وضعیت محیط ملی امکان ایجاد مزیت رقابتی آن هم از نوع پایدار وجود نخواهد داشت و این امر در میان مدت آثار سویی بر پویایی های محیط خرد بر جای خواهد گذاشت.(لازلو[۳۰] ، ۲۰۰۹،ص۱۲۵)