دبیری( ۱۳۷۸)، در اثر خود آورده است که نیروی محرکه هر فرهنگی ناشی از میزان آموزشی است که در آن جامعه ارائه میشود. از آن جا که آموزش و پرورش قابلیتهای افراد را افزایش میدهد و استعدادهای آنان را شکوفا میسازد. بنا بر این با افزایش میزان آموزش میتوان سبب تحولات فرهنگی شد که سرانجام باعث رشد، پیشرفت و بهره وری میگردد. از آن جا که در دوره های تحصیلی مختلف غیر از آموزش علم و دانش، انضباط، تقید، تعهد، احساس مسئولیت، وظیفه شناسی و میهن دوستی نیز جزو مطالبی است که به جوانان آموخته میشود، این امید وجود دارد که با رفتن به مؤسسات آموزشی و صرف سالهای تحصیل، در این مراکز، جوانان علاوه بر کسب دانش به زیور ویژگیهای فوق آراسته گردند. از این رو روشن میشود که چگونه آموزش و پرورش از طریق تحول در فرهنگ جامعه، میتواند در بالا بردن کارایی و بهره وری نقش مؤثری ایفا نماید.
۲-۵-۳) نقش آموزش و پرورش در رشد و توسعه اقتصادی:
توسعه اقتصادی فرآیندی هدف دار است که به وسیله انسان آغاز میشود و هدف آن بهبود بخشیدن به شرایط زیستی کلیه افراد یک جامعه است. اگر پذیرفته شود که توسعه یعنی بهبود شرایط زیستی برای همگان، در این صورت توسعه به هر شکل و به هر نوع باید نیازهای اساسی آحاد ملت را برآورده سازد ( مشاوران یونسکو،۱۳۷۹).
اهمیت تأثیر آموزش و پرورش در این بعد از توسعه تا بدانجاست که عماد زاده(۱۳۸۱)، نیز تأکید دارد که امروزه افراد، خانواده ها و دولتها تمایل زیادی به سرمایه گذاری در بخش آموزش از خود نشان میدهند چرا که آموزش و پرورش از یک سو قابلیتهای نیروی انسانی را ارتقاء میبخشد و در شکوفا ساختن استعدادها نقش مؤثری دارد و از سوی دیگر نیروی کار را برای استفاده بهتر از تکنولوژی برتر تولید آماده و مهیا میسازد و این دو نقش آموزش و پرورش در رشد و توسعه اقتصادی سهم مهمی دارد و دقیقاً به همین علت است که کشورهای توسعه یافته هر روز مبالغ بیشتری را به این بخش اختصاص میدهند.
۲-۶)آموزش و پرورش و برابری فرصتهای آموزشی:
همواره در تاریخ کشور ما این نکته که، حق آموزش و یادگیری مختص شاهان، شاهزادگان، فرمانروایان و طبقات مرفه جامعه و فرزندان آنان بوده، و یا این که دختران حق تحصیل ندارند، زیاد نقل شده است. این امر حکایت از آن دارد که از دیر باز برابری و امکان دسترسی به فرصتهای آموزشی برای همگان یک آرزو و محدودیت بوده است. منظور از فرصتهای آموزشی برابر، برخورداری برابر و داشتن شانس مساوی کلیه لازم التعلیمان برای ورود به نظام آموزشی و برخورداری از کلاس و برنامه های آموزشی مطلوب، معلمان متخصص، امکانات و تجهیزات آموزشی و نیز فضای مناسب آموزشی میباشد. برابری فرصتها در بعد کلان نوعی نگاه انسان گرایانه و عدالت خواهانه را با خود همراه دارد که غالباً به عنوان یک شاخص جامعه توسعه یافته در نظر گرفته میشود. جامعهای که در آن مردم در کنار رفاه و آزادی، عدالت و برابری را هم تجربه خواهند کرد. در این تعبیر، برابری فرصتها و عدالت خواهی یک ارزش محسوب میشود و آموزش و پرورش باید بتواند آن را در نظام شخصیتی انسان توسعه یافته تعبیه کند. اما در بعد خرد، برابری فرصتهای آموزشی، ابزار و سازوکاری است که موجب شکوفا شدن اندیشههای خلاق شده و امکان پرورش قابلیت را برای همه به طور مساوی فراهم میسازد. در تعبیری دیگرفرصت مساوی برای آموزش، به موقعیتی اطلاق می شود که در آن، حتی افراد فاقد پایگاه مناسب و ثروت، و یا عضو گروه هایی که از امکانات و امتیازات ویژه برخوردار نیستند، امکان تحرک اجتماعی با توسل به تحصیل را داشته باشند. به عبارت دیگر، بدون در نظر گرفتن جنسیت، پایگاه اجتماعی، اقلیت یا اکثریت بودن، نژاد و مانند آن، بتوانند به صورت مساوی از امکان دستیابی به یک پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالا در جامعه برخوردار باشند. این امر در وهله اول نیازمند رفع موانع پیشرفت شخصی افراد جامعه است.
یکی از موانع جدی، کمبود امکانات مادی پیشرفت در بعد تحصیلی است که کلمن[۲۴](۱۹۹۵) از آن با تعبیر«فراهم کردن امکان آموزش یکسان برای کودکان، فارغ از سوابق خانوادگی» یاد می کند. وی معتقد است که ایجاد امکان آموزش رایگان برای بچه ها بدون در نظر گرفتن سابقه خانوادگی و نژادی و نیز جنس و طبقات اجتماعی و گروههای قومی مختلف، از ضروریات برابری فرصتهای آموزشی میباشد (دهقان و همکاران، ۱۳۸۸).
هم چنین راجرز[۲۵]( ۱۹۹۰) بر این باور است که عوامل متعددی نظیر نابرابریهای طبقاتی، مذهبی، نژادی، جنسی و… کیفیت آموزش و عملکرد تحصیلی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار میدهد.
جانستون[۲۶]، (۱۹۹۹) نیز معتقد است که ابعاد برابری فرصتهای آموزشی، شامل موارد زیر میباشد:
-
- برابری فرصتهای آموزشی دربین طبقات اجتماعی مختلف
-
- برابری فرصتهای آموزشی برای جنسیتهای مختلف
-
- برابری فرصتهای آموزشی برای اقوام و نژادهای مختلف یک جامعه
- برابری فرصتهای آموزشی برای مناطق شهری و روستایی و…
در مجموع از مطالعه ادبیات نابرابریهای آموزشی میتوان نتیجه گرفت که فقر، اختلاف نژادی، جنسیت و اختلاف بین شهر و روستا، از جمله عواملی است که در تعیین نرخ ترک تحصیل و پوششهای تحصیلی مؤثرند. در بسیاری از کشورها، روستاها در مقایسه با مناطق شهری، از توجه کمتری برخوردارند (اسماعیل سرخ، ۱۳۸۱).
لذا تأسیس انجمنهای خیرین مدرسه ساز در مناطق محروم، توزیع متناسب معلمان با کیفیت و ماهر در مناطق و آگاه کردن برنامه ریزان نسبت به اهمیت و نتایج برابری فرصتهای آموزشی، مهم ترین راه کار تأمین و گسترش برابری فرصتها و عدالت آموزشی میباشند که بابادی عکاشه و همکاران(۱۳۸۷)، در تحقیق خود به آن اشاراتی داشتهاند. همچنین آنان بیان داشتهاند که لینونن[۲۷](۲۰۰۰)در یک نگرش سوسیالیستی، آموزش را به عنوان وسیله اصلی برابر سازی تفاوتهای اجتماعی میبیند. و اظهار میدارد برابری فرصتهای آموزشی زمانی محقق میگردد که همه افراد در دست یابی به آموزش، برابر باشند. این هدف امروزه در سطح بینالمللی پذیرفته شده، اما کاملاً تحقق نیافته است. در مقابل در صحبت از نابرابری یا برابری فرصت مشاوران یونسکو( ۱۳۷۴)، منظور از نابرابری فرصت بین دختران و پسران در برخورداری از آموزش، نابرابری بین اقلیت های مذهبی یا نابرابری در دسترسی به امکانات آموزشی در بین مناطق مختلف کشور میباشد میدانند. در جهت رفع نابرابریهای آموزشی عبدوس (۱۳۸۱)، کاربست روشهای ذیل را مؤثر میداند:
-
-
- احداث مدرسه درنزدیکی محل زندگی دختران
-
- کاهش هزینه های والدین ازطریق اعطای بورس تحصیلی
-
- تهیه برنامه درسی متناسب برای زندگی روزمره دختران
-
- افزایش مشارکت جامعه
-
- تمرکززدایی
- نظام های آموزشی متنوع
-