سازمان ها مجموعه ای از عوامل انسانی ،تکنولوژی،فنی ، ساختاری ،فرهنگی ودیگر عناصر محیطی هستند که درراستای تحقیق مجموعه هدف های از پیش تعیین شده و مشترک در تعاملند در میان این عوامل بنابر نظر متخصصان علوم انسانی و مدیریت ، عوامل انسانی نقشی بی بدیل ، قابل توجه وتعیین کننده را دارند،تا آنجا که امروزه نظریه های مدیریتی پیشرفته،منابع انسانی را از عوامل زیر بنائی فرایند توسعه می شناسند و هر گونه توفیق در فرایند توسعه پایدار را مشروط ومنوط به توفیق در توسعه منابع انسانی می دانند. از این رو اهمیت وضرورت توجه به نظام های مدیریتی توسعه دهنده منابع انسانی مشخص می شود .مدیریت مشارکتی یکی از سیستم های مدیریتی است که می کوشد از طریق ایجاد همفکری ، مشارکت وارج نهادن به کارهای گروهی موجب می شود تا امور به بهترین شکل ممکن انجام شود .
مفهوم مشارکت و مدیریت مشارکتی :
مشارکت یک مفهوم قدیمی است که ریشه در اداره امور عمومی و افکار مذهبی دارد و از دیر باز که گروه ها و سازمان های انسانی به وجود آمدند،مورد توجه بوده و به عنوان یک پدیده نوین در مدیریت تلقی نمیگردد بلکه در طول تاریخ از این اصل کما بیش پیروی شده است و برخی مکاتب تأکید خاصی برآن داشته اند . ولی بررسی علمی این پدیده انسانی بعد از انقلاب صنعتی مورد توجه جدی قرار گرفت . مشارکت از جنبه ها و ابعاد گوناگون توسط دانشمندان و نویسندگان مدیریت تعریف شده است که چند مورد از آن به صورت زیر است
مشارکت عبارت است از فرایند درگیری کارکنان در تصمیم گیری استراتژیک / تاکتیکی سازمان ،که به صورت رسمی / غیررسمی در فرم مستقیم / غیر مستقیم وبا درجه سطح و حدود مشخصی اتفاق می افتد (رهنورد ، ۱۳۸۵).
مشارکت عبارت است از سازوکار (مکانیزم)تبادل اطلاعات که از طریق آن افراد مادون در نفوذ تصمیم گیری سهیم میشوند( آشموس دنیل ،۱۹۹۶).مشارکت به روشی از کار اشاره دارد که به موجب آن اعضای سازمان با وظایف مختلف و سطوح مختلف سازمانی برای حل مسائل سازمان و بهکارگیری راه حل آن با یکدیگر همکاری میکنند ( لاینس ، ۲۰۰۵).
مبانی فلسفی مشارکت :
نظری (۱۳۸۱)فلسفه مشارکت رادر ۶ اصل خلاصه میکند: این اصول عبارتند از :۱) اصل نیاز انسان به احترام ،برابری و اظهار وجود ، ۲) اصل حمایت و پشتیبانی انسان از دیدگاه ها و دستاورد های خویش، ۳)اصل کمال جویی مستمر انسان، ۴)اصل توسعه نیروی انسانی در فرایند مشارکت ، ۵) اصل بهبود روابط انسانی بین مدیریت و کارکنان سازمان ، ۶) اصل نیاز به اطلاعات جامع در تصمیم گیری های مدیریتی
رهنورد (۱۳۷۸) معتقد است چهار دیدگاه عمده در خصوص مبانی فلسفی مشارکت وجود دارد:
دیدگاه ابزاری (ابزار مدیریتی ) دیدگاه دموکراتیک ، دیدگاه انسانی ، دیدگاه ایدئولوژیکی طرفداران هر یک از این مکاتب ، اهداف و ارزش های متفاوتی را در خصوص مشارکت مطرح میسازند وهرنگرش فلسفی در به کار گیری مدیریت مشارکتی در محیط های سازمانی ، معیارهای خاص خود را تحمیل میکند.
پیش نیازهای مشارکت و استقرار آن :
برای کامیابی مشارکت در یک سازمان ضرورت دارد که مقدماتی فراهم آید تا معنی و مفهوم مشارکت به خوبی تحلیل شود و افراد به درستی و سود بخشی آن باورکنند . تحقیقات و تجربیات انجام شده نشان میدهند که اگر شرایط و پیش نیازهای لازم برای مشارکت وجود نداشته باشد ،تصمیم گیری متمرکز هم از ارزش و کارایی بیشتر و هم از پذیرش بیشتری برخوردار است (سعادت ،۱۳۷۲).
هرسی و بلانچارد (۱۹۸۸)برای مشارکت مناسب پیش نیازهای ذیل را بر می شمارند : ۱) افراد از لحاظ بلوغ کاری و روانی در سطح نسبتا بالایی قرار داشته باشند .۲) نیازهای ثانویه افراد غالب باشد .۳) عوامل انگیزشی در سطح سازمان مطرح باشند .۴) سیکل تغییر در سازمان در مراحل تغییر رفتار و نثیبت مجدد رفتار باشد .۵)از لحاظ مرواده ای ،افراد در حالت بلوغ باشند .۶)سازمان از لحاظ رشد در مرحله ی همکاری و واگذاری باشد .
از دیدگاه اسحاقیان (۱۳۸۲) شرایط ذیل بر فضای سازمان هایی است که استقرار مدیریت مشارکت جو را می طلبد ،حکم فرماست :۱) مشارکت به معنای متقاعد کردن دیگران به انجام اهداف مدیران نیست بلکه تشویق افراد به شرکت در تعیین اهداف و روش هاست .۲) تفویض اختیار و مسئولیت عامل کاهش اقتدار مدیر نیست بلکه عامل افزایش آن است .۳) پذیرش دیدگاه های مختلف به عنوان پایه ای برای پرورش و رشد خلاقیت در گروه محسوب می شود .۴) توجه به ترجیح افراد در قبول مسئولیت وعدم ترغیب افراد به مشارکت در کارهایی که خلاف رغبت آن ها است .۵) تسهیل در امر ارتباط متقابل بین مدیر و کارکنان .۶) پذیرش این اصل که افراد باید با مدیر کار کنند نه برای مدیر.۷)ایجاد محیطی که در آن افراد به خاطر اشتباه تنبیه نشده و مورد توهین قرار نگیرند .۸) پذیرش این که ، دیگران هم میتوانند کارها را به خوبی مدیر و دربعضی موارد بهتر از او انجام دهند.
مک لگان و کریستونل (۱۳۷۷) در زمینه پیش نیازهای مقوله مشارکت چنین اظهارنظر می نمایند. هنگامی که افراد در فرایند تصمیم گیری شرکت میکنند ،کیفیت تفکرشان باید در سطحی بالا باشد، افراد باید قادر باشند که از اندیشه ها خود دفاع کنند ،در پی ادغام نظریه های خود با اندیشههای دیگران باشند و راه حل هایی را جستجو کنند که هم از لحاظ فنی درست باشد و هم دیگران بتوانند از عهده آن ها برآیند . همچنین اگر افراد مهارت های ارتباطی در سطح عالی از جمله مهارت در بیان نظریات خود، مهارت در کشف نظریات دیگران ،مهارت در بحث برای انتخاب های خاص و در یافتن راه حل هایی انسجام آفرین را نداشته باشند ، مشارکت به صورتی دشمنی ،کشمکش ،افسار گسیخته ،پرخاشگری پنهان ویا توافق سطحی و مصلحتی نامناسب درمی آید . برعهده گرفتن مسئولیت انتخاب ،اثرگذاری هدفمند فعال بودن مشارکت کنندگان و احترام به چشم اندازهای گوناگون و مقوله ی گوناگونی به طور عمیق از دیگر پیش نیازهای مشارکت محسوب می شود.
آمادگی قبلی مدیران و کارکنان جهت پی گیری امر مشارکت و موفقیت آنان و تعیین چارچوب معین برای مشارکت از جمله زمینههای لازم برای استقرار مدیریت مشارکتی است (همدانی ،۱۳۷۹)،(سعادت ،۱۳۷۲). مشارکت در تصمیم گیری را هنگامی مؤثر میداند که ۱) تصمیماتی که اتخاذ میگردد از نظر شرکت کنندگان در تصمیم گیری مهم باشد .۲)تصمیمات اتخاذ شده در ارتباط با مشکلات موجود و کار کارمند باشد.۳) مشارکت شرکت کنندگان در تصمیم گیری از نظر آن ها موجه و مشروعیت داشته باشد .
سلیمی (۱۳۸۰) در زمینه اهمیت پیش نیازهای مشارکت اذعان میدارد ،تا زمانی که ساختار اداری مناسب و نیروی آموزش دیده ی توانمند در سازمان ها به ویژه در سازمان های آموزشی نباشند و سطح آگاهی افراد نسبت به مشارکت بالا نباشد . محول کردن امور به آنان نه تنها مشارکت آن ها را جلب نمی کند بلکه از مشارکت بیزارشان میکند .
عمده ترین عوامل پیش نیاز جهت کامیابی مشارکت که در نوشته های سلیمی (۱۳۸۰) ،دیویس ونیو استورم (۱۳۷۳) مدنظر قرار گرفته است عبارتند از :