افسردگی مرضی[۷۴] یک مقوله تشخیصی است که به شیوه های مختلفی به دسته های کوچک تر تقسیم شده است، مخصوصا بین اختلالهای دو قطبی و یک قطبی[۷۵] و افسردگی درون زاد[۷۶] و واکنشی[۷۷] ( روان نژندانه[۷۸]) تمایزهایی صورت گرفته است (هاوتون، ۱۹۸۹، ترجمه قاسم زاده، ۱۳۸۵).
اختلال افسردگی ناشی از بیماری جسمانی: اگر این دوره های خلقی، ناشی از بیماری جسمانی باشند، تشخیص اختلال افسردگی عمده گذاشته نمیشود. ویژگی اصلی اختلال خلقی ناشی از بیماری جسمانی، آشفتگی بارز و مستمر در خلق است که با اثرات فیزیولوژیک مستقیم یک بیماری جسمانی رابطه دارد. آشفتگی خلقی ممکن است شامل خلق افسرده، کاهش قابل ملاحظه علاقه یا لذت و یا خلق بالا، مهار گسسته یا تحریک پذیر باشد. در این صورت تظاهرات بالینی اختلال در خلق شبیه به اختلال افسردگی عمده، مانیک یا هیپومانیک است، ولی لزوماً با ملاکهای تشخیصی کامل یکی از دوره ها مطابقت ندارد.
تشخیصهای مختلف ممکن است نیاز به درمانهای متفاوتی داشته باشد، مانند درمان با تشنج برقی[۷۹] برای بیماران درون زاد شدید یا تجویز لیتیوم برای مبتلایان به اختلالهای دو قطبی (لیندزی[۸۰] و پاول[۸۱]، ترجمه نیک خو و آوادیس یانس، ۱۳۷۹).
در پژوهش حاضر، اصطلاح افسردگی در مقام اشاره به اختلال افسردگی غیر دو قطبی و غیر روان پریشانه[۸۲] (یعنی بدون هذیان و توهم) و به منظور اشاره به یک نشانگان بالینی یا مجموعه ای از نشانه های بیمارگون که تغییرات در عواطف، شناخت و رفتار را شامل میشود، به کار رفته است و به مسائل مربوط به طبقه بندی اشاره نخواهد شد زیرا در درجه نخست، صورت بندیهای افسردگی بر اساس مفاهیم روانشناختی با تفاوتهای موجود در طبقه بندیهای افسردگی از دیدگاه روانپزشکی رابطه ندارد و دوم اینکه میان مشاهده کنندگان مختلف درباره ارزش تشخیص انواع فرعی افسردگی، توافق اندکی وجود دارد (کندل، ۱۹۷۶). به علاوه، درمانهای روانشناختی، بیشتر برای این نوع اختلال خلقی طراحی شده و کاربرد آن ها در این باره، بیش از همه موارد آزمون قرار گرفته است. شیوع مادام العمر افسردگی حدود ۱۵ درصد و در زنان شاید ۲۵ درصد است (سادوک و سادوک، ۲۰۰۳، ترجمه رفیعی و سجانیان، ۱۳۸۴).
سبب شناسی
بر اساس نظر سادوک و سادوک (۲۰۰۳، ترجمه رفیعی و سجانیان، ۱۳۸۴)، عواملی که میتوانند سبب افسردگی شوند عبارتند از: عوامل زیستی، عوامل روانی- اجتماعی، عوامل شخصیتی که در زیر به توضیح مختصر هر یک پرداخته خواهد شد.
- عوامل زیستی
آمینهای زیستی: نوراپی نفرین و سروتونین، دو انتقال دهنده عصبی[۸۳] از نوع آمین زیستی هستند که بیشترین دخالت را در آسیب شناسی جسمی[۸۴] اختلال خلقی دارند.
تنظیم عصبی- غددی: هیپوتالاموس، مرکز اصلی تنظیم محورهای عصبی- هورمونی است و خود نیز، درون دادهای نورونی فراوانی دریافت میکند که در آن ها، نوروترانسمیترهای نوع آمین زیستی به کار میرود. انواع و اقسام کژ تنظیمیهای عصبی- غددی را در بیماران دچار اختلال خلقی گزارش دادهاند.
محور فوق کلیوی: همبستگی میان ترشح زیاد کورتیزول و افسردگی یکی از قدیمیترین مشاهدهها در روانپزشکی زیستی است.
محور تیروئید: اختلالات تیروئید، اغلب در ۵ تا ۱۰ درصد افراد مبتلا به افسردگی یافت میشوند.
هورمون رشد: در بیماران افسرده، آزاد شدن هورمون رشد در خواب به کندی تحریک میشود.
چرخه شبانه روزی: نا بهنجاریهای خواب در افسردگی و بهبود گذرای افسردگی در پی محروم سازی از خواب، منجر به وضع نظریه هایی شده است مبنی بر اینکه افسردگی ناشی از تنظیم غیر طبیعی چرخه شبانه روزی است.
- عوامل روانی- اجتماعی
برخی از بالین گران[۸۵] معتقدند که وقایع زندگی نقش اصلی یا درجه اول را در افسردگی ایفا میکند. قانع کننده ترین داده ها حاکی از آن است که مرتبط ترین واقعه با پیدایش بعدی افسردگی، از دست دادن یکی از والدین پیش از ۱۱ سالگی است. از استرسهای محیطی نیز، آن که بیشترین رابطه را با شروع افسردگی دارد، از دست دادن همسر است. عامل خطر ساز دیگر، بیکاری است. افرادی که فاقد شغل هستند ۳ برابر بیشتر از کسانی که کار میکنند احتمال دارد علائم افسردگی را ذکر کنند.
- عوامل شخصیتی
هیچ نوع شخصیت یا صفت شخصیتی واحدی نیست که فردی را منحصراً به افسردگی مستعد سازد. هر کسی با هر الگوی شخصیتی ممکن است در مواقع مقتضی، افسرده شود، چنان که میشود، اما در مقایسه با شخصیتهای از نوع ضد اجتماعی، پارانوئید و انواع دیگری که برون فکنی[۸۶] و سایر مکانیسمهای دفاعی برون فکنانه را برای محافظت از خود در برابر خشم درونی به کار میبرند، افراد مبتلا به برخی اختلالات شخصیت مثل وسواسی- اجباری، نمایشی و مرزی، ممکن است در معرض خطر بیشتری برای مبتلا به افسردگی باشند.
درمان افسردگی
برای درمان افسردگی رویکردهای گوناگون روانشناختی به کار میروند، ولی برای مقایسه این رویکردها، ارزیابی کنترل شده فقط در دو دهه اخیر انجام شده است. درمانهای رایج افسردگی، شامل جسمانی و روانشناختی است. درمان جسمانی شامل کاربرد داروهای ضد افسردگی (مانند سه حلقه ای ها، بازدارندههای مونو آمین اکسیداز[۸۷]، کربنات لیتیوم)، درمان با تشنج برقی (ECT) و برای بیماران افسرده مقاوم به سایر روشهای درمانی، همراه با تشنج برقی و حتی جراحی روانی به کار میرود (کلی[۸۸]، ۱۹۸۲).
رویکردهای غیر جسمانی نیز انواع گوناگون دارند، مانند روشهای رفتاری (برای مثال آرامش عضلانی تدریجی، غرقه سازی[۸۹]، قرارداد وابستگی[۹۰]، افزایش شرکت در فعالیتهای خوشایند، آموزش مهارتهای اجتماعی، درمان زناشویی رفتاری و…)؛ روشهای شناختی (درمان شناختی بک[۹۱]، درمان منطقی- هیجانی الیس[۹۲]، مسئله گشایی[۹۳]، شرطی سازی نا آشکار و…)؛ رویکردهایی مانند درمان میان فردی[۹۴] و کاهش درماندگی (کلیتون[۹۵]، ۱۹۸۴).
جایگاه روشهای روان شناختی در درمان افسردگی
درمانهای روانشناختی در مقایسه با درمانهای دارویی و درمان با تشنج برقی بسیار پر هزینه است. بنابرین چرا باید درمانهای روان شناختی را به کار ببریم؟ یکی از دلایل این است که درمانهای دارویی با وجود آنکه به طور کلی کاهش قابل ملاحظه ای را در نشانه های بیمارگون موجب میشوند، ولی این بیماران در مقیاسهای افسردگی، اغلب بسیار بالاتر از سطوح هنجاری آزمودنیهای غیر افسرده قرار میگیرند (مک لین[۹۶] و هکستیان[۹۷]، ۱۹۷۹).