۲-۵- ریشه های تحولی طرحوارهها
یانگ (۲۰۰۳)، بر این باور است که ریشه تحولی طرحوارههای ناسازگار اولیه در تجارب ناگوار دوران کودکی نهفته است، علاوه بر این خلق و خوی هیجانی[۶۲] کودک نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. طرحوارهها به دلیل ارضا نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود آمدهاند، وی معتقد است که انسانها پنج نیاز هیجانی اساسی دارند:
۱- دلبستگی[۶۳] ایمن به دیگران (شامل نیاز به امنیت، ثبات، محبت و پذیرش)
۲- خودگردانی[۶۴]، کفایت و هویت
۳- آزادی در بیان نیازها و هیجانهای سالم
۴- خودانگیختگی[۶۵] و تفریح
۵- محدودیتهای[۶۶] واقعبینانه و خویشتنداری.
همه انسانها، این نیازها رادارند، اگرچه شدت این نیازها در بعضی افراد بیشتر است. فردی که از سلامت روان برخوردار است، می تواند این نیازهای اساسی را به طور سازگارانهای ارضا کند. (یانگ، ۲۰۰۳، ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱). پژوهشهای بسیاری حاکی از آنند که روشهای نامناسب فرزندپروری با وجود طرحوارههای ناسازگار اولیه در افراد رابطه دارند. به طور ویژه، سطوح پایین مراقبت والدین با طرحوارههای ناسازگار رهاشدگی، محرومیت هیجانی،بی اعتمادی و سوءاستفاده و انزوای اجتماعی ارتباط دارد. به اعتقاد یانگ محیط نامناسب خانه باعث تسریع تشکیل این طرحوارههای ناسازگار می شود و آنها نیز به نوبه خود فرد را در برابر ابتلا به انواع اختلالهای روانشناختی آسیبپذیر میسازند (موریس، ۲۰۰۶). همچنین شهامت و همکاران، (۱۳۸۹) در مطالعه خود دریافتند سبک فرزندپروری مقتدرانه پیشبین معناداری برای سطوح پایینتر طرحوارههای ناسازگار طرد / بیثباتی و سبک فرزندپروری سهلگیر پیش بینیکننده سطوح بالاتر طرحواره استحقاق / بزرگمنشی است (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳، ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
۲-۶- حوزه های طرحوارههای ناسازگار اولیه
یانگ طرحوارهها را در ۵ حوزه طبقه بندی و آنها را به عنوان حوزه های طرحواره معرفی می کند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳؛ بارلو، ۲۰۰۲). این حوزه ها عبارتند از:
۲-۶-۱- حوزه اول: بریدگی و طرد
کودکان هنگامی مستعد ایجاد طرحواره بریدگی و طرد میشوند که از سوی والدین عشق، محبت، احترام و پذیرش را به حد کافی دریافت نکنند. طرد هنگامی ایجاد می شود که کودک از سوی والدین با انتقاد مواجه شود یا احساس کند ناخواسته است. دیدگاه های اجتماعی – فرهنگی در مورد اختلالات شخصیت مانند ضداجتماعی بر عوامل موجود در خانواده، محیط اولیه و تجربیات اجتماعی شدن تأکید میکنند که می توانند افراد را به سمت پرورش سبک زندگی سایکوپات سوق دهند (سان کیست، ۲۰۰۳). بیمارانی که در این حوزه قرار می گیرند، قادر نیستند دلبستگیهای ارضاکننده و ایمنی را با دیگران شکل دهند. به طورکلی در این افراد نیازهای بنیادین امنیت، آرامشخاطر، پذیرش، حمایت، ثبات، همدلی و راهنمایی به سبک قابل پیش بینی برآورده نشدهاست. این حوزه مربوط به ارضا نشدن نیاز به امنیت و برقراری ارتباط رضایت بخش با دیگران است (کاستیل و همکاران، ۲۰۰۷).
داونی و فلدمن، (۱۹۹۶) شواهد محکمی یافتند که نشان میداد افرادی که حساسیت بالایی را نسبت به طرد نشان می دهند، بیشتر از سایرین رفتارهای مبهم را سوءتعبیر کرده و نارضایتی بیشتری را از روابط عاشقانه خود نشان می دهند. احساس خودکارآمدی بین فردی پایین این افراد، در مشکلات ارتباطی و سازشیافتگی روانشناختی آتی آنها دخیل است و هر چه حساسیت نسبت به طرد افزایش مییابد، اعتماد به نفس و توانمندی فرد در تعاملات اجتماعی کاهش پیدا می کند (باتلر و همکاران، ۲۰۰۷). خشم یکی از هیجانهای رایج بشر است که غالباً در موقعیتهای اجتماعی روی میدهد (برین[۶۷] و کاشدان، ۲۰۱۱). پژوهش پیرسون و همکاران، (۲۰۱۱) نشان داده حساسیت نسبت به طرد باعث افزایش نشخوار فکری در افراد افسرده میگردد. از میان این پیامدها، پرخاشگری و خصومت، سازشنایافتهترین و مخربترین واکنش نسبت به طرد اجتماعی شناخته شدهاند ( آیداک و همکاران، ۲۰۰۸). افرادی که اضطراب اجتماعی شدید و مزمنی را تجربه کرده اند، اغلب ارتباطات اجتماعی (دوستی و روابط عاشقانه) و رضایت از زندگی کمتری را گزارش می دهند. چنین افرادی تمایل دارند، اطلاعات اجتماعی مبهم و رویدادهای بیضرر و خنثی را به صورت منفی و تهدیدآمیز تفسیر کنند (برین و کاشدان، ۲۰۱۱). طرحوارههایی که در حوزه اول قرار می گیرند عبارتند از:
۱٫ رهاشدگی – بیثباتی
بیثباتی یا بی اعتمادی نسبت به دریافت محبت و برقراری ارتباط با اطرافیان، به طوریکه فرد احساس می کند افراد مهم زندگیاش نمی توانند حمایت عاطفی و تشویق لازم را به او بدهند، زیرا این افراد از لحاظ هیجانی، بیثبات، غیرقابل پیش بینی (برای مثال «ناگهان عصبانی میشوند»)، اعتمادناپذیر و نامنظماند. فردی که چنین طرحوارهای در ذهنش شکل گرفته باشد، معتقد است هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگیاش بمیرند یا اینکه او را رها کنند و به فرد دیگری علاقمند شوند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳، ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
۲٫ بی اعتمادی – بدرفتاری
افرادی که دارای این طرحواره هستند؛ عقیده دارند که دیگران به دنبال آسیب زدن و دروغ گفتن به آنها هستند تا امتیازشان را بگیرند. این بیماران معتقدند که اگر فرصت پیدا کنند حتما آنها را استثمار خواهند کرد (دولانگ[۶۸]، ۲۰۰۷).
۳٫ محرومیت هیجانی
انتظار اینکه تمایلات و نیازهای فرد به حمایت عاطفی به اندازه کافی از جانب دیگران ارضاء نمیشوند. تا به حال سه نوع محرومیت مهم شناخته شده است:
الف. محرومیت از محبت: فقدان توجه، عطوفت یا همراهی