هوشهای چندگانه:
در سال ۱۹۸۳، یکی از روانشناسان دانشگاه هاروارد به نام هوارد گاردنر به مخالفت با نظریه سنجش هوش برخاست. وی که با نگاه سنتی به هوش مخالف بود با به چالش کشیدن نظریه کوته بینانه تر در مورد خرد که اساساً مبتنی بر توانایی استدلالی و کلامی است، اظهار کرد که هوش شکلهای متعددی دارد و هر فرد به میزان معین از اشکال مختلف هوش برخوردار است. او با بیان این مطلب که در فرهنگ ما، هوش به درستی تعریف نشده است، در کتاب خود با عنوان چارچوبهای ذهن (۱۹۸۳)، به وجود حداقل هفت نوع هوش اصلی اشاره کرد، وی بعدها هوش هشتم و نهم را نیز به این مجموعه افزود (آذرفر، ۱۳۸۲، ص ۲۸).
گاردنر در مورد اینکه چگونه مهارتهای پردازش اطلاعات زیر بنای رفتار هوشمندان را تشکیل میدهد، دیدگاه دیگری را در اختیار میگذارد؛ اما این نظریه برخلاف رویکرد اجزایی، با آزمونهای موجود هوش شروع نمیکند و سعی دارد عناصر پردازش اطلاعات را که برای موفق شدن در آن ها ضروری هستند، به طور جداگانه بررسی کند. در عوض، معتقد است که هوش را باید بر حسب مجموعه عملیات پردازش مجزایی تعریف کرد که به فرد امکان میدهند تا فعالیتهایی را انجام دهد که ارزشمند هستند (برک، ۱۳۸۶، ص ۴۲۳). گاردنر (۱۹۸۳) با این اعتقاد که استدلال، هوش، منطق و دانش معنای یکسانی ندارند، دیدگاهی نو از هوش ارائه کرد که به سرعت مورد پذیرش بسیاری از برنامهریزان آموزشی قرار گرفت. او مفهوم هوش را گذشته از توانایی کلامی و ریاضی به استعداد موسیقی، روابط فضایی، دانش درون فردی و … گسترش داد. به نظر وی عملیات ذهن در نظام نمادی مانند زبان با عملیات نمادی در موسیقی، حرکات بیانی، ریاضی و تصاویر تفاوت دارد. او پس از انجام دادن پژوهشهای گستردهای درباره مسائل بیولوژیکی و فرهنگی مرتبط با فرآیندهای ذهنی، هفت نوع هوش را پیشنهاد کرد که با دیدگاه سنتی هوش که بیشتر بر تواناییهای زبانی و ریاضی استوار است، تفاوت دارد (شریفی، ۱۳۸۴، ص ۵، نقل از مارنات[۴۴]، ۲۰۰۳).
جدول شماره ۱-۲: هوشهای هشت گانه ی گاردنر (آرمسترانگ،۱۳۸۳).
نوع هوش
توصیف
هوش زبانی
توانایی استفاده از زبان خودتان و دیگر زبانها برای فهماندن مقاصد خود به دیگران و درک مقاصد آنان.
هوش منطقی-ریاضی
توانایی درک اصول علت و معلولی شبیه به درک دانشمندان یا منطق دانان، یا استفاده از استدلال کمی و ریاضی به گونه ای شبیه به استفاده ریاضیدانان.
هوش فضایی
توانایی بازنمایی جنبههای فضایی دنیا در ذهن خود، مانند خلبانان، بازیکنان شطرنج، نقاشان، مجسمه سازان، یا آرشیتکت ها.
هوش بدنی- جنبشی
توانایی استفاده از قسمتی یا تمامی بدن خود برای حل یک مسأله یا تولید یک فرآورده، یا عمل کردن شبیه به ورزشکاران یا بازیگران.
هوش میان فردی
توانایی درک افراد دیگر و برقرار کردن رابطه معنی دار با آنان. این کار از راه درک اشخاص دیگر امکان پذیر است؛ یعنی چه کاری میتوانند انجام دهند. چگونه با دنیا و دیگران رابطه برقرار میکنند واکنش احتمالی آنان چیست. چه چیزی را دوست دارند، از چه چیزی اجتناب میکنند و چه احساسی دارند.
هوش درون فردی
توانایی درک خودتان، دانستن این که چه کسی هستید، تواناییها و ناتوانایی های شما در چیست، آرزوها و هدفهایتان کدام اند، چه احساسی دارید. از چه چیزی اجتناب میکنید؛ و در شرایط مختلف چگونه واکنش نشان میدهید.
هوش طبیعت گرایانه
توانایی درک طبیعت و دنیای مدرن، تفاوت قائل شدن بین موجودات طبیعی زنده و غیر زنده و اشیاء ساخته شده دست انسان و دسته بندی کردن آن ها.
هوش منطق/ریاضی:
هوش منطقی/ ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرندهها به صورت مفهومی با بهره گرفتن از الگوهای عددی و منطقی فکر میکنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار میکنند. آن ها همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سؤالهای زیادی میپرسند و دوست دارند آزمایش کنند. این هوش مبتنی بر توانایی دست ورزی اعداد با درک نظامهای منطقی است. توانایی استفاده مؤثر از اعداد و توانایی استدلال بالا از نشانه های هوش منطقی/ریاضی است. افراد با هوش ریاضی بالا در طبقه بندی، استنباط، تعمیم و محاسبه قویاند (پیشقدم و معافیان، ۱۳۸۶، ص ۷). ویژگیهای افرادی که از این هوش در سطحی بالا برخوردارند عبارت است از: علاقه وافر به حل مسأله، استفاده از الگوها، استدلال و نشانه های انتزاعی، مستعد در تحلیل منطقی مسائل، انجام عملیات ریاضی و تفسیر مقالات. ریاضیدانان، منطق دان ها و دانشمندان از این هوش بهره برداری میکنند. میتوانیم در کلاس ریاضی از ریاضیات کاربردی که با زندگی روزمره سر و کار دارد، فرصتهایی فراهم آوریم تا دانش آموزان با تمرین و انجام پروژه های متنوعی که توانایی ریاضیاتی افراد را بهبود میبخشد به تقویت هوش منطقی ریاضی خود بپردازند (حاجی حسین نژاد و بالغی زاده، ۱۳۸۲، ص ۱۸۸).
افراد سرآمد در هوش منطقی-ریاضی می توانند با اعداد و مقادیر به شیوه ریاضیدانان عمل کنند یا همانند دانشمندان و منطقیون، اصول اساسی نظامهای علّی را دریابند. آن ها به خوبی از عهدهی مناظرههای تحلیلی، ارائه استدلالهای قانع کننده و حل مسائل ریاضی بر می آیند و نظم و منطق برایشان مهم است. این افراد مفهومی و تجریدی میاندیشند و می توانند به اکتشاف الگوها و رابطهها بپردازند (امیر تیموری، ۱۳۸۲، ص ۴۷). شال (۲۰۰۸) معتقد است که این هوش در ارتباط با جهان اشیاء رشد میکند. این هوش توانایی استفاده درست از اعداد و ارقام و بیان استدلالات منطقی و درست است (قورچیان و همکاران، ۱۳۹۰، ص ۱۴۱).
هوش فضایی/دیداری:
این توانایی به فرد امکان خلق ماهرانهی تصاویر ذهنی به منظور حل مشکلات را میدهد (آذرفر، ۱۳۸۲، ص ۲۸). این توانایی، بیانگر قدرت بازنمایی فضای بیرون از ذهن در درون ذهن و توانایی تفکر در قالب شکلها و الگوهاست. خلبانی که هواپیمای خود را در فضای فاقد هر گونه نشانه و علامت، صرفاً با بهره گرفتن از نقشه و تجسم ذهنی هدایت میکند، یا ناخدایی که کشتی خود را به همین ترتیب در دریا به سوی مقصد پیش میراند، عمدتاًً از هوش فضایی خود بهره میگیرند. هوش فضایی را میتوان در هنرها یا علوم به کار گرفت. افراد برخوردار از هوش دیداری-فضایی به محیط خود بسیار حساس و از آن آگاه اند (امیر تیموری، ۱۳۸۲، ص ۴۷).