۲-۱-۳-۷-۲٫ حق استیفای قصاص در حقوق موضوعه
در قانون مجازات اسلامی اعتراض نشده است براینکه ولی دم، صغیر یا مجنون باشد اما به این صورت در ماده ۵۲ قانون مجازات اسلامی راجع به حدود و قصاص مصوب ۳ شهریور ۱۳۶۱، بیان شده بود: «که هرگاه ولی دم، صغیر یا مجنون باشد، ولی او (پدر یا جدپدری) یا قیم منصوب از طرف آن ها یا حاکم شرع با رعایت غبطه صغیر و مجنون قصاص میکند یا قصاص را به مقدار دیه یا کمتر یا بیشتر از آن تبدیل میکند و اگر ولی دم غایب باشد و غیبت او طولانی شود، حاکم شرع ولی اوست و برابر مصلحت تصمیم میگیرد». ولکن در ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی مصوب مرداد ۱۳۷۰ کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی و اصلاحیه مصوب هفتم آذر ۱۳۷۰ مجمع تشخیص مصلحت نظام، این ماده حذف و بجای آن مقرر شده است[۹۶]:«اگر مجنی علیه ولی نداشته باشد و یا شناخته نشود و یا به او دسترسی نباشد ولی دم او، ولی امر مسلمین است و رئیس قوه قضائیه با استیذان از ولی امر و تفویض اختیار به دادستانهای مربوطه نسبت به تعقیب مجرم و تقاضای قصاص یا دیه حسب مورد اقدام میکند[۹۷]:« اما این ماده حکم صغیر و مجنون را درصورتی که ولی دم باشد مشخص نمیکند، بلکه تنها اشاره به موردی دارد که مجنیعلیه ولی ندارد و یا نسبت به او اطلاعی نداریم و یا اینکه به او دسترسی نباشد.علت حذف این ماده آن است که حکم مذکور در آن، چنان که گفتیم مورد اختلاف فقهاست و بسیاری از فقها اعتقاد دارند که دامنه مشمول ادله ولایت به قدری گسترده نیست که شامل قصاص نیز بشود بلکه فقط شامل تصرف دراموال صغیر و مجنون میشود گرچه برخی از فقها نیز عقیده دارند که اگر قصاص جانی به مصلحت ولی دم صغیر یا مجنون باشد جایز است. بنابرین شاید بتوان گفت چون قانونگذار این ماده را حذف کردهاست قایل به حق قصاص برای ولی صغیر نمیباشد.
۲-۲٫ حقوق غیرمالی ولی بر کودک در دوران حیات در فقه امامیه و حقوق موضوعه
باید دانست که بعداز حقوق خداوند تبارک تعالی و حقوق انبیاء و اوصیاء الهی، هیچ حقی بالاتر از حقوق والدین بر فرزند نبوده و انسان همواره بایستی حقوق مربوط به آن ها را رعایت نماید به همین مناسبت در مطالب زیر سعی در تشریح این حقوق شده است:
۲-۲-۱٫ حق احترام و اطاعت در فقه امامیه و حقوق موضوعه
۲-۲-۱-۱٫ حق احترام و اطاعت در فقه امامیه
گرچه عواطف انسانی و مسئله حقشناسی به تنهایی برای رعایت احترام در برابر والدین کافی است ولی با این حال دین اسلام در مورد احترام والدین آنقدر تأکید کردهاست که در کمتر مسئلهای دیده میشود. در قرآن کریم در احترام به والدین مصادیق فراوانی دارد برای مثال در آیه ۲۳ و ۲۴ سوره نساء آمده است: پروردگات فرمان داد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احترام کنید و هرگاه یکی از آن ها یا هردوی آن ها نزد تو به سن پیری برسند کمترین اهانتی به آن ها روا مدار و به آنان پرخاش مکن و با آن ها سخنی شایسته بگو و از سرمهربانی، بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو پروردگارا، آن دو را رحمت کن همان گونه که مرا در کوچکی پروراندند».[۹۸] امام موسی کاظم به نقل از رسول خدا درباره حق پدر بر فرزند میفرماید: رسول خدا فرمود: او را به نام صدا نزن(بلکه بگو پدرم) و جلوتر از او راه نرو و قبل از او ننشین و کاری نکن که مردم به پدرت بدگویی کنند.امام صادق(ع) نیز فرمودند: چشم به آن ها خیره مکن و جز با مهر و عطوفت نظر بسوی آن ها مینداز و صدایت را بلندتر از صدای آن ها بلند مکن و دست بالاتر از دست آن ها دراز منما و در راه رفتن بر آن ها پیشی مگیر».[۹۹]
و اما اطاعت از والدین در طول اطاعت از خدا قرار دارد.حضرت علی(ع) در زمینه اطاعت از پدر میفرماید : حق پدر بر فرزند این است که پدر را در هر چیزی اطاعت کند، مگر در معصیت خدای سبحان.حد و مرز اطاعت از والدین عدم تجاوز از حدود اطاعت خدا است.حضرت علی(ع) در مورد حد و مرز اطاعت از والدین و عدم تجاوز از حدود اطاعت خدا چنین میفرماید: «طاعت هیچ آفریدهای از رهگذر نافرمانی آفریدگار جایز، نیست.»[۱۰۰]
۲-۲-۱-۲٫ حق احترام و اطاعت در حقوق موضوعه
ماده ۱۱۷۷ قانون مدنی چنین بیان میدارد :«طفل باید مطیع ابوین خود و در هر سنی که باشد، باید به آن ها احترام کند».
۲-۲-۲٫ حق تادیب و حدود آن در فقه امامیه و حقوق موضوعه
از زمانهای قدیم نوع تأدیب و میزان آن مورد بحث بوده و نظرات مختلفی درباره آن مطرح شده است اما اینکه کدام نوع تأدیب و به چه میزانی و در چه زمانی برای تربیت مرتبیان مناسب میباشد؟، ابتدا درفقه امامیه و سپس در حقوق موضوعه، به شرح ذیل به قلم آورده شده است.
۲-۲-۲-۱٫ حق تأدیب و حدود آن در فقه امامیه
تأدیب در لغت بمعنای ادب آموختن به کسی، آموختن طریقه نیک و کسی را برای کار بدی عقوبت و کیفر دادن آمده است.[۱۰۱] بنابرین تأدیب در اصطلاح فقها مجازات سبکی است که اسلام برای اعمال ناشایسته کسانی که به حد تکلیف شرعی نرسیدهاند درنظر گرفته است. در کتابهای روایی امامیه مانند کافی، من لایخصرالفقیه با بی تحت عنوان «تادیب الولد» ذکر شده و در آن روایات متعددی گردآوری شده است. از این روایات چنین مستفاد میشود که روش اصلی و اولیه در تربیت اطفال و متربیان، روش های مطلوب تربیتی مانند: محبت، رحمت، رفق، مدارا، گذشت، اکرام و تشویق است و اگر این روشها اصلاحگر نبود روش تادیب به عنوان آخرین راهحل برای اصلاح رفتار متربی، مطرح میشود. چنان که حضرت علی(ع) نیز در این زمینه چنین فرمودند: هرکه با خوش رفتاری و برخوردهای مطلوب اصلاح نگردد با خوب کیفر دادن اصلاح گردد.
از جمله وصایای پیامبر(ص) به علی(ع) این بود که فرمودند: برای تادیب بیش از سه ضربه نزن ؛ زیرا اگر چنین کردی روز قیامت قصاص خواهی شد. شیخ طوسی(ره) در کتاب النهایه درباره میزان تادیب کودک میفرماید: کودک و مملوک، اگر مرتکب خطایی شوند، به پنج تا شش ضربه و نه بیشتر تادیب میشوند. محقق حلی(ره) در کتاب شرائع الاسلام در مقدار تادیب چنین فرمودند: در تادیب کودک بیشتر از ده تازیانه زدن مکروه است.[۱۰۲] آیت الله خوئی(ره) در مبانی تکمله المنهاج فرمودند: اشکالی در زدن کودک برای تادیب به پنج یا شش ضربه به ملایم وجود ندارد و این مطلب در غیرمعلم است و امادر مورد معلم ظاهر آن است که زیادتر از سه ضربه جایز نیست.[۱۰۳]
از روایات وارده در باب تادیب کودک چنین استفاده میشود که : اولاً فقط حاکم شرع مجاز به تادیب کودک به عنوان تعزیر در مواردی است که کودک مرتکب محرماتی میشود که دارای حد شرعی هستند، آنهم نه بیش از ده ضربه.ثانیاًً ولی کودک مجاز به تادیب کودک است ولی در موارد خاص که برای کودک سرنوشت ساز است اجازه داده است، نه برای هرعملی که از کودک سر بزند و احیاناً مورد رضای ولی او نباشد.[۱۰۴]
۲-۲-۲-۲٫ حق تادیب و حدود آن در حقوق موضوعه