۲- ویژگی دیگر موفقیت طلبان، تمایل آنان برای انتخاب هدف های متوسط و خطرکردن هایی حساب شده است. توفیق در کارهای ساده روزمره، در این افراد چندان رضایتی ایجاد نمی کند و مسائل بی نهایت دشوار و غیرقابل دستیابی نیز برای آنان هیچ جذابیتی ندارد.
۳- به نظر میرسد که موفیقت طلبان به توفیق شخصی و درونی بیش از پاداش بیرونی و پول یا قدردانی علاقه مندند. آنان پاداش را رد نمی کنند، زیرا نتیجه ای برای فعالیتشان است؛ اما اهمیت پاداش های بیرونی به اندازه خود توفیق نیست.
۴- موفیقت طلبان، موقعیت هایی را جستجو میکنند که کسب بازخورد واقعی آن ها ممکن باشد. یعنی در شرایطی قرار بگیرند که بتوانند از نتیجه فعالیت های خود آگاه شوند. البته اظهار نظرهایی که درباره ویژگی های شخصی آنان می شود، مورد علاقه آنان نیست؛ بلکه اطلاعاتی را می خواهند که مربوط به نحوه انجام کار آنان باشد.
۵- اغلب تا زمانی که کار با کامیابی به پایان برسد، کاملا شیفته و مجذوب آن کارند و به کارهای دیگر نمی پردازند. آنان نیمه تمام گذاشتن کار را تحمل نمی کنند و تا زمانی که تمام تلاش خود را به کار نگیرند، رضایت خاطر پیدا نمی کنند.
۶- موفقیت طلبان تا زمانی که گمان کنند کار خود را درست انجام میدهند، به قضاوت دیگران توجهی نمی کنند(اورعی یزدانی،۱۳۷۳،۴۳).
۲-۲-۱-۲٫ کنترل درونی
کارآفرینان موفق خود باورند و پیروزی و شکست را در گرو سرنوشت بخت یا اقبال ندانسته و خود را در کنترل شکستها و پیروزی ها توانمند می دانند.(احمدپور داریانی و عزیزی،۱۳۸۳). افرادی با مرکز کنترل درونی روندهای زندگی را به نتایج مهارتها، ویژگی ها و رفتارهای خود نسبت میدهند.
برخی از افراد باور دارند که بر زندگی خود کنترل دارند و بعضی دیگر بر این باورند که نیروهای بیرونی زندگی آنان را کنترل میکنند و این نیروها خارج از کنترل فردند. افرادی که دارای مرکز کنترل درونی اند، حوادث مرتبط با زندگی خود را کنترل میکنند و صفات مشخصه درونی آنان تعیین میکند که در یک موقعیت چه اتفاقی خواهد افتاد. چنین افرادی معتقدند که هرچه بخواهند با استعانت به ذات مقدس پروردگار برایشان دست یافتنی است. تحقیقات نشان میدهد که این افراد از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند و به دنبال موقعیتی اند که بتوانند از حکمت و جدیت خود برای هدایت حوادث آینده استفاده و نتایج را کنترل کنند. این گونه افراد، مشاغل سطح بالایی را اشغال میکنند، سریع تر مسیر ترقی خود را طی میکنند و به پاداش های درونی، همچون احساس موفقیت، اهمیت بیشتری میدهند.کارآفرینان دارای مرکز کنترل درونی اند؛ به طوری که به خود ایمان دارند و موفقیت یا شکست را به سرنوشت، اقبال یا نیروهای مشابه نسبت نمی دهند. به عقیده آنان، شکست و پیشرفت ها تحت کنترل و نفوذ خودشان است و خود را در نتایج عملکردشان مؤثر می دانند(مقیمی،۱۳۸۰، ۲۴۱).
۲-۲-۱-۳٫ خطرپذیری
بروکهاوس خطرپذیری را احتمال دریافت پاداش در نتیجه موفقیت فعالیت پیشنهادی میداند که شخص قبل از اینکه خود را در معرض پیامدهای ناشی از شکست قرار میدهد آن را تامین میکند.(کوراتکو و هاجتس،۱۳۸۳).
خطرپذیری به تمایل فرد در نشان دادن خطر یا دوری از خطر هنگامی که با موقعیتهای خطرناک مواجه می شود، اشاره دارد.(گورول و آتسان،۲۰۰۶). کارآفرین شخص میانه رو میباشد که به صورت حساب شده خطر میکند اما بیهوده ریسک نمی کند.
کارآفرینان، اشخاصی میانه رو هستند که حساب شده ریسک میکنند. آنان لزوماً در پی فعالیتی نیستند که مخاطره ی آن زیاد باشد، بلکه مایلند مقدار متوسطی از مخاطره را برای شروع یک کسب و کار، معمولی تلقی می شود، بپذیرند؛ و در این حد حاضر میشوند تا پول، امنیت، شهرت و موقعیت خود را به مخاطره بیاندازند. هرگز چنین نیست که آنان ریسکهای غیرمنطقی و خطرناک کنند. بلکه در اقدام به مخاطره بسیار حساب شده و با دقت عمل میکنند و تمام تلاش خود را به کار می بندند تا احتمالات را به نفع خود تغییر دهند. مخاطره هایی که کارآفرینان در تأسيس و راه اندازی کسب و کارهای خود میپذیرند، متفاوت است. برای مثال، آنان با سرمایه گذاری پول خود، مخاطره مالی را میپذیرند و با ترک شغل خود، مخاطره شغلی را پذیرا میشوند. درمجموع، از آنجا که کارآفرینان افرادی اند که نیاز زیادی به موفقیت دارند، دارای تمایلاتی به مخاطره پذیری معتدل اند.
۲-۲-۱-۴٫ خلاقیت
دانشمندان خلاقیت را با تعابیر متعدد و متنوعی تعریف کردهاند؛ به طوری که گاهی هر تعریف فقط بیانگر یک بعد از ابعاد مهم فراگرد خلاقیت است؛ برای مثال هربرت فوکس[۱] معتقد است که” فراگرد خلاقیت عبارت است از هر نوع فراگرد تفکری که مسئله ای را به طور مفید و بدیع حل کند”؛ همچنین به اعتقاد جرج سیدل[۲]،” توانای ربط دادن و وصل کردن موضوعها، صرف نظر از اینکه در چه حوزه یا زمینه ای انجام گیرد، از مبانی بهره گیری خلاق از ذهن است”. اریک فروم[۳] نیز معتقد است که “خلاقیت، توانایی دیدن و پاسخ دادن است”.
آبراهام مزلو[۴] میگوید”از یک تاجر چنین آموختم که ایجاد یک مؤسسه تجاری نیز ممکن است فعالیتی خلاق باشد. همچنین از یک نوجوان ورزشکار آموختم که حمله ای کاری در هنگام بازی ممکن است مانند تولید یک محصول یا سرودن یک غزل زیبا باشد”.
خلاقیت عبارت است از توانایی تلفیق ایده ها به شیوه ای منحصر به فرد برای برقراری ارتباط غیر معمول بین ایده های مختلف.(احمدپور داریانی و مقیمی،۱۳۸۹). خلاقیت ترکیبی از تناسب و تازگی و یا حل مسئله به روش جدید است که مردم را توانمند میکند تا از عهده چالش ها و مشکلات محیط ها برآیند. به نظر دراکر نوآوری عمل مختص کارآفرینی بوده و ابزاری میباشد که کارآفرین با آن منابع ثروت زای جدید ایجاد میکند و یا منابع موجود را غنا می بخشد تا توانایی آن ها برای تولید ثروت بالا برود. کارآفرینان در فرایند نوآوری فرصتها را به ایده های قابل عرضه در بازار تبدیل میکنند و به تغییرات شتاب می بخشند.
از تعاریف فوق چنین استنباط می شود که بروز خلاقیت در هر فعالیتی قابل انتظار است و محدود به هیچ نوع خاصی از فعالیتها نمی شود؛ در برخی از تعاریف فوق بر ایجاد “یک چیز جدید” در فراگرد خلاقیت تأکید شده است. به هر حال آنچه در ایجاد “فکر یا چیز جدید ” و به طور کلی در فراگرد خلاقیت اهمیت دارد” تفکر” است. در جدول زیر برخی از ویژگی های افراد خلاق مطرح شده است.
جدول شماره ۲-۱٫ برخی از ویژگی های افراد خلاق
وضعیت افراد خلاق
ویژگی
شماره
افراد خلاق سالهای زیادی را برای کسب دانش و تسلط بر موضوع مورد علاقه خود صرف میکنند.
دانش
۱
تحصیلات خلاقیت را افزایش نمی دهد؛ حتی برخی از تحصیلات که بر رعایت روندهای منطقی تأکید میکنند، مانع خلاقیت میشوند.
تحصیلات
۲
افراد خلاق ضرورتا دارای ضریب هوشی بالایی نیستند. بهره مندی از ضریب هوشی در حدود ۱۳۰ کافی است. ضریب هوشی بیش از آن ضرورتی ندارد.
هوش
۳
افراد خلاق از تواناییهای ذیل برخوردارند:
۱- نسبت به مسائل حساسیت دارند.