۳٫ نسبتهای فعالیت[۲۶] – این نسبتها کارایی مدیران را در کاربرد دارایی ها (منابع مالی در اختیار مدیران) نشان می دهند یا به عبارت دیگر میتوان درجه کارایی شرکت را از نظر استفاده مؤثر از منابع تعیین کند. هر کسری که در صورت آن مبلغ فروش واحد تجاری یا بهای تمام شده کالای فروش رفته قرار داشته باشد و در مخرج آن یکی از اقلام ترازنامه قرار بگیرد را میتوان نسبت فعالیت نامید. مهمترین نسبتهای فعالیت عبارتند از دوره وصول مطالبات، نسبت گردش کالا، نسبت کالا به سرمایه در گردش و نسبت گردش سرمایه جاری.
۴٫ نسبتهای سرمایه گذاری – این نسبتها نشان می دهند که هر گاه واحد تجاری زیان به بار بیاورد و کار به تصفیه بکشد، تا چه اندازه طلبکاران و وامدهندگان به آن واحد تجاری به مطالبات خود میرسند. همچنین این نسبتها طرز ترکیب سرمایه شرکت را به معنی آن که کلیه منابع مالی را در بر میگیرد نشان میدهد. این نسبتها خود به دو دسته کوچکتر تقسیم می شود:
نسبتی که در آن میزان سرمایه گذاری در دارایی ثابت سنجیده می شود
نسبتهایی که رابطه منابع مالی مورد استفاده واحد تجاری را از لحاظ بدهیهای جاری و بلند مدت یا ارزش ویژه تعیین میکنند که در واقع به این دسته نسبتها، بدهیهای اهرمی گفته می شود.
۵٫ نسبتهای سودآوری[۲۷] – این نسبتها میزان موفقیت واحد تجاری را در کسب سود نشان می دهند که مهمترین آن عبارتند از: بازده فروش، بازده دارایی، بازده سرمایه در گردش و … ]زمانی عموقین، ۱۳۹۳، ص ۶[.
موارد استفاده از نسبتهای ساختار سرمایه
امروزه تجزیه و تحلیل نسبتهای مالی ابزار خوبی برای ارزیابی عملیات مالی و تجزیه و تحلیل وضعیت اعتباری و تعیین ارزش اوراق بهادار شرکت محسوب میگردد. این نسبتها که با توجه به صورتهای مالی اساسی یک شرکت تهیه میگردد، از جانب گروه های مختلفی نظیر سرمایه گذاران، اعتباردهندگان و مدیران سهامداران، تحلیلگران و مشاوران عالی در تعیین ارزش اوراق بهادار مورد استفاده قرار میگیرد. علاوه بر این نسبتهایی جهت تحلیل مناسب بودن ساختار سرمایه شرکت نیز مورد استفاده قرار میگیرد. دو نسبت مهم تجزیه و تحلیل و تعیین ارتباط بین بدهی و حقوق صاحبان سهام در ترکیب ساختار سرمایه شرکت مورد استفاده قرار می گیرند. که عبارتند از:
نسبت بدهی به ارزش ویژه
نسبت بدهی به دارایی ها
نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سهام
این نسبتها نشان میدهد چه مقدار از دارایی های شرکت از طریق بدهی و چه میزان از طریق سرمایه، تامین مالی شده است و اطلاعات مهمی را که در مورد امکانات و منابع تامین مالی در آینده ارائه می کند. اگر شرکتی نسبت بدهی بالایی داشته باشد، برای تامین وجوه از طریق استقراض و اخذ وام مجدد با مشکل مواجه خواهد شد. در این صورت شرکت فقط با نرخ بهره بالا می تواند وام بگیرد. از طرف دیگر، اگر نسبت بدهی پایین باشد (یا شرکت هیچ بدهی نداشته باشد) نشاندهنده قصور در استفاده از وجوه استقراضی با نرخ کم است. این موجب کاهش درآمد هر سهم می شود.
سه استفاده عمده از نسبتهای ساختار سرمایه وجود دارد ]صوفیانی، ۱۳۸۴، ص ۶۰[:
شناسایی منابع وجوه– شرکت کلیه نیازهای مالی خود را از طریق منابع بدهی یا سرمایه تامین مالی می کند. میزان استفاده از هر منبع مالی از طریق نسبتهای ساختار سرمایه مشخص می شود.
برای اندازه گیری ریسک مالی– یکی از معیارهای تعیین درجه ریسک که در نتیجه تامین مالی از طریق بدهی به وجود آید، به وسیله این نسبتها تامین می شود. اگر شرکت در یک دوره مشخص در حال افزایش درصد بدهی خود باشد، ممکن است نشاندهنده این باشد که ریسک سهامداران رو به افزایش است.
برای پیش بینی دورنمای استقراض– اگر شرکت نیاز مالی جهت توسعه فعالیت خود داشته باشد، نسبتهای ساختار سرمایه مشخص میکنند که آیا وجوه بدهی در دسترس خواهند بود یا خیر؟ اگر این نسبتها خیلی بالا باشند، شرکت ممکن است قادر به استقراض نباشد.
اهرم مالی
در مفهوم فیزیکی، واژه اهرم مسئله بلند کردن وزنههای سنگین را تداعی می کند و در زبان انگلیسی، وقتی در معرفی شخصیت فردی از این واژه استفاده می شود منظور آدمی است که کوچکترین حرف یا عملش نتیجهای بزرگ به بار میآورد با بهره گرفتن از اهرم مکانیکی وزنهای سنگینتر از توان فرد جا به جا می شود. با بهره گرفتن از اهرم مالی نیز سرمایه گذاری سنگینتر از توان سرمایه خود شرکت انجام می شود یعنی از بدهی بلند مدت به نفع صاحبان شرکت استفاده می شود. اگر وزنهای آن قدر سنگین شود که فرد حتی توان دادن حرکت اولیه به آن را نداشته باشد اهرم مکانیکی عمل نخواهد کرد. همین طور اگر بدهی آن قدر زیاد شود که نقطه اتکای نهایی برای واریز آن که همانا سرمایه خود شرکت بسیار کوچک و ناچیز باشد، اهرم مالی نیز زیانبار خواهد بود و آن کل شرکت مجبور به توقف مالی شود ]ماستری فراهانی، ۱۳۸۵، ص ۴۸[.
تحقیقات مالی اهرم را به عنوان میزان بدهی که به منظور تامین منابع مالی مورد نیاز برای کسب دارایی مورد نیاز کسب میگردد، تعریف کردهاست. بنابر تعریف مذکور، شرکتها از لحاظ تامین مالی در قالب شرکتهای با درجه اهرم مالی بالا و پایین تعریف میشوند. توماس جاندیک و آنیل ماخیا[۲۸] (۲۰۰۴) بیان میدارند که : “افزایش قابل توجه اهرم مالی ممکن است نشانهای از تعهد مدیریتی به منظور بهبود عملکرد باشد. بنابرین ارزش شرکت و اهرم مالی می توانند رابطه مثبتی با هم داشته باشند”]سینایی و همکاران، ۱۳۸۴، ص ۱۲۷[.
اثرات استفاده از اهرم در ساختار مالی
وقتی شرکت مخارج سرمایه گذاریهای خود را از محل بدهیها تأمین مالی می کند، شرکت و سهامداران دریافت بازدهی اضافی با ریسک اضافی را پذیرا خواهند بود. این ترکیب اضافی از این احتمال ناشی می شود که ممکن است که شرکت در آینده قادر به پرداخت بدهیها در سررسید نباشد. این ریسک بخش بزرگی از کل ریسک شرکت را تشکیل میدهد. لذا قیمتهای سهام نیز به همان شیوهای که به توانایی یا ناتوانی آتی شرکت در مدیریت منابع سرمایهاى واکنش نشان میدهد به تصمیمات تامین مالی شرکت نیز عکس العمل نشان میدهد.