سازگاری اجتماعی به وضعیتی گفته می شود که افراد یا گروه ها، رفتار خود را بهتدریج و یا از روی عمد یا غیرعمد تعدیل می کنند تا با فرهنگ موجود سازگار شوند. مانند رعایت عادتها، عرف و تقلید. به عبارتی سازگاری واکنشهایی است که شخص برای رعایت محیط اجتماعی از خود نشان می دهد و آن ها را به علت هماهنگیشان با معیارهای اجتماعی و پذیرفتهشدنشان از طرف آن، اساس رفتار خود قرار می دهد .
والیپور (۱۳۷۳) سازگاری اجتماعی را فرآیندی میداند که در آن فرد با فراگیری اصولی و آداب پذیرفته شده در گروه یا اجتماع و همسو نمودن نیازها و خواسته های خود با گروهی که در آن زندگی می کند توانایی جذب شدن در آن گروه را پیدا می کند.
سازش تعادل بین ارگانیزم و محیط است به عبارت دیگر ساختن مجموعهای از روابط است که انسان خود را بین آن ها قرار می دهد (منصور، ۱۳۵۶).
خودپنداره کودکان دبستانی از خود فاعلی به خود مفعولی اصلاح شده تغییر پیدا می کند و در واقع آن ها مشاهدات خود را از رفتارها و حالتهای درونی در آمادگی یا گرایشهای کلی سازمان می دهند. به علاوه آن ها خود را با دیگران مقایسه می کنند (هارو، ۱۳۶۸). توصیف خود در دوران دبستان به تدریج انتزاعیتر می شود و از صورت جسمانی به صورت روانشناختی درمیآید. کودکان در مورد خود میاندیشند. به توانایی کنترل افکار واقف می شوند و درمییابند که افکار مخصوص به خود دارند (ماسون و همکاران، ۱۳۸۰).
در اواسط کودکی، عزت نفس کودکان متمایز می شود و به سطح واقعبینانهای میرسد. آن ها به نوع عزت نفس تحصیلی، اجتماعی و جسمانی رامتمایز می نمایند و خود سنجیهای جداگانه را در عزت نفس کلی ادغام می کنند (هارو، ۱۳۶۸).
کودکان پیشدبستانی با مراجعه به حالتهای درونی هیجان خود را توضیح می دهند . آن ها از تنوع تجربیات هیجانی خود نیز آگاهند. همچنین آن ها از هیجانهای دیگران نیز اطلاعات بیشتری دارند .
کودکانی که هیجانهای خود را خوب کنترل می کنند، عموماً خوش خلق، نوعدوست و همدلترند و نزد دوستانشان، افرادی خوش مشرب به شمار میروند. در مقابل کودکانی که نمیتوانند هیجانهای خود را کنترل کنند غرق در هیجان منفی شده و در رفتار نوعدوستانه و پذیرش همسالان اختلال ایجاد می کند. (آیزن برگ، نابس و لوسویا، ۱۹۹۷).
به تدریج در اواسط کودکی، پیشرفتهایی در درک دیگران به وجود می آید و کودکان توانایی تجسم کردن آنچه دیگران فکر و احساس می کنند را به دست می آورند. این تغییرات به خود پرورانی و فهمیدن دیگران و انواع مهارتهای اجتماعی کمک می کند از نظر تحول اخلاقی نیز در این دوره کودکان می توانند درباره مقررات مربوط به کردار خوب و بد تأمل کنند و مسئولیتهای بیشتری را بپذیرند (برک، ۱۳۸۱). افزایش تحول شناختی، گسترش دنیای اجتماعی و مهارت درک دیگران باعث می شود که آگاهی اخلاقی زیاد شود.
در اواسط دوران کودکی کودکان در مورد انتظارات اجتماعی از زنان و مردان پیشرفتهتر می شود. در عین حال تفکر آنان انعطافپذیرتر می شود. آنان بهتر میفهمند که مردم می توانند رفتارهای قالبی زنانه و مردانه را با هم ترکیب کنند و دور شدن از نقش جنسیتی را بهتر میپذیرند. از نظر هویت جنسی پسرها همانندسازی خود را با صفات شخصیتی مردانه افزایش می دهند در حالی که دخترها همانندسازی با صفات زنانه را کاهش می دهند. با وجود این که دخترها هنوز هم به سمت زنانگی گرایش دارند و خود را به صورت افرادی که بعضی ویژگیهای جنس مخالف را دارند توصیف می کنند (ماسون و همکاران، ۱۳۸۰).
۲-۱۰- روابط با همسالان
در اواسط کودکی، اجتماع همسالان بستر بسیار مهمی برای رشد به شمار می رود. تماس با همسالان، نقش مهمی در درک دیگران و آگاهی از خود ایفا می کند. این تحولات به نوبه خود به کیفیت تعامل با همسالان کمک می کند و در سالهای پیشدبستانی، بیشتر نوعدوستانه می شود در راستای این تغییر، پرخاشگری مخصوصاً حملات بدنی کاهش مییابد (هارو، ۱۳۶۸).
کودکان در پایان اواسط کودکی میل زیادی به تعلق گروهی نشان می دهند. آن ها با هم ارزشها و معیارهای منحصر به فردی را برای رفتار تعیین می کنند. آن ها نوعی ساختار اجتماعی نیز برای رهبران و پیروان به وجود می آورند که تضمین کننده برآورده شدن اهداف گروه خواهد شد. زمانی که این ویژگیها وجود داشته باشند، گروه همسالان شکل گرفته است. اعمال این گروههای غیررسمی به نوعی فرهنگ همسالان میانجامد که معمولاً از واژگان تخصصی، لباس و محلی برای پاتوق در طول ساعات فراغت تشکیل می شود. این سنتهای خاص، همسالان را به یکدیگر نزدیک می کند و نوعی احساس هویت گروهی به وجود می آورد. کودکان در گروه مهارتهای اجتماعی با ارزشی را فرامیگیرند که همکاری، رهبری دنبالهروی و وفاداری نسبت به اهداف جمعی از جمله آن هستند (برک، ۱۳۸۱).
دوستی ها نیز در این دوره تحول پیدا می کند دوستی دیگر مثل گذشته این نیست که کودکان به فعالیتهای مشابهی بپردازند بلکه دوستی نوعی رابطه متقابل صمیمانه است که بر اساس اعتماد متقابل، علایق مشترک، تقابل، پاسخ به نیازهای یکدیگر و داشتن خصوصیات مطلوب مانند مهربانی و ملاحظه کار بودن شکل می گیرد. کودکان مدرسهای دوستانی از جنس، سن و نژاد خود مییابند و دوستان علائق، نگرشها و جهتگیریهای اجتماعی و ارزشهای مشترکی دارند .
روابط دوستانه کودکان دبستانی بیشتر گزینشی است و آن ها تعداد معدودی از افراد را دوست خود می دانند و اغلب یکی از آن ها را بهترین دوست خود می دانند. دخترها به ویژه در روابط دوستیشان انحصاری هستند، زیرا بیشتر از پسرها انتظار صمیمیت دارند. از این گذشته کودکان گرایش دارند دوستانی را انتخاب کنند که از نظر سن، جنس، نژاد، قومیت و مرتبه اجتماعی شبیه خود آن ها باشند. دوستان از نظر شخصیت معاشرتی یا پرخاشگر بودن محبوبیت در بین همسالان و پیشرفت تحصیلی نیز به یکدیگر شباهت دارند (ماسون و همکاران، ۱۳۸۰).
پذیرش همسالان به دوست داشتنی بودن اشاره دارد. مقدار ارزشی که همسالان یک کودک به عنوان شریک اجتماعی برای او قائل هستند. پژوهشگران پذیرش همسالان را با آزمونهایی میسنجند که از همکلاسیها میخواهند دوست داشتنی بودن یکدیگر را ارزیابی می کنند. کودکان چهار طبقه متفاوت را تشکیل می دهند. کودکان طرد شده مورد نفرت همسالان هستند، کودکان محبوب رأی