کلمه اخلاق از نظر لغت، جمع خلق است. این کلمه زمانی به کار می رود که شخص صفت نفسانی یا ملکه راسخه، و یا حالتی که در نفس او رسوخ کرده، را دارا باشد،در این صورت، افعالی که متناسب با آن صفت هست، بدون نیاز به فکر کردن، سنجیدن از انسان صادر شود. مثلاً خلق سخاوت یک حالت نفسانی است که کسانی که این خلق را دارند در موقع بذل و بخشش دچار تردید نمی شوند بلکه این حالت، انسان را از این که درباره کاری که میخواهد انجام دهد تفکر کند یا شک و تردیدی در انجامش داشته باشد بی نیاز میکند نکته قابل توجه این که در مفهوم خلق، ذاتی و فطری بودن خصلت ملاحظه نشده و هم چنین منشأ این خصلت یا ویژگی آن، مشروط به تکرار عمل نشده است (مصباح ،۱۳۷۶ :۹).
علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد . علم اخلاق را نباید با علم مطالعه اخلاقیات و آداب اشتباه کرد ، زیرا علم اخلاقیات به مطالعه رفتار آدمی چنان که هست می پردازد . در صورتی که علم اخلاق بر عکس ، بدین مهم توجه دارد که عمل آدمی برای آنکه کامل باشد و خیر را تحقق بخشد ، چگونه باید باشد( ژکس،۱۳۵۵: ۹). طباطبایی معتقد است علم اخلاق همان فن بررسی کننده از ملکات انسانی متعلق به قوای نباتی، حیوانی و انسانی است. ثمره این بحث و بررسی جداسازی رذائل از فضائل است، به خاطر تعامل انسان و اتصاف انسان به صفات پسندیده و صدور افعال و کارهایی که موجب تمجید انسان در جامعه انسانی می شود( طباطبایی،۱۳۷۱، ج۱ :۳۷۰) . سبحانی نیز درباره مفاهیم اخلاقی معتقد است که مفاهیم اخلاقی از قبیل حسن و قبح، باید و نباید و… موضوعاتی اند که یا از مقوله فعل محض و حرکات و سکنات خاص هستند و یا این که عنوانی اعتباری مانند اهانت و احترام؛ به عبارت دیگر مفاهیمی که موضوع تعابیر اخلاقی است یا ماهوی اند و یا اعتباری ذهنی (امید ،۱۳۸۱ :۲۸۵) .جعفری نیز درباره موضوعات فلسفه اخلاق یا اخلاق شناسی فلسفی معتقد است: برخی از موضوعات و مباحث این علم را می توان بدین ترتیب بیان کرد: واقعی یا پنداری و قراردادی بودن ارزش ها و اخلاق، رابطه هست و باید، رابطه اخلاق با هنر، دین، حقوق، علم و… اقسام اخلاق مطلوب متفکران، مبنای ارزش ها و مبادی اخلاق، ثبات و تغییر در اخلاق، مسئله وجدان اخلاقی، بازیگری و تماشاگری در وجدان اخلاقی و…( امید ،۱۳۸۱ :۳۴) .
«ژکس[۱۳] » معتقد است که «علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمى به آن گونه که باید باشد.» (فرانکنا[۱۴] ،۱۳۸۳ :۹) «موضوع» علم اخلاق صفات خوب و بدی است که از طریق کارهای اختیاری و ارادی در انسان ایجاد میشود. (فرانکنا ،۱۳۸۳ :۱۷) در حالى که بعضى دیگر که بینشهاى متفاوتى دارند (مانند فولکیه[۱۵]) در تعریف علم اخلاق مى گوید: «مجموع قوانین رفتار که انسان به واسطه مراعات آن مى تواند به هدفش برسد، علم اخلاق است.» (فرانکنا ،۱۳۸۳ :۳۷). علم اخلاق علمی است که دستورالعملهای کلی برای زیستن مقدس، متعالی و ارزشمند را مورد بحث قرار میدهد. به عبارت دیگر علم اخلاق علم قالبهای کلی چگونه زیستن متعالی و با قداست میباشد. این چگونگی، هم شامل رفتار می شود و هم شامل ملکات نفسانی، یعنی انسان باید چگونه رفتار کند و چگونه ملکاتی باید داشته باشد تا زیستن او باارزش باشد. ملکاتی مانند عدالت، تقوا، شجاعت، عفت، حکمت، استقامت، وفا، صداقت و غیره( سروش،۱۳۶۰:۴۰۶). مقصود از عمل اخلاقی عملی است که آگاهانه و آزادانه میباشد ( بارنارد[۱۶] ،۱۳۸۶).
تاریخچه علم اخلاق
اندیشه اخلاقى این اندیشمندان و فیلسوفان و شاگردانشان به صورتهاى مختلف در جوامع بشرى راه یافته است، چرا که پیروان ادیان آن را هماهنگ و موازى با تعالیم دینى دانسته و آن را در حوزه مباحث دینى و علمى خویش وارد کردند در نتیجه مباحث اخلاقى با رنگ علمى، دینى و فلسفى در محافل بشرى رواج یافت.در آیین مقدس اسلام، اخلاق جایگاه خاصى دارد; زیرا قرآن مجید تزکیه نفس و آراسته شدن به اخلاق پسندیده را عامل رستگارى و راه رسیدن به سعادت معرفى کرده و فساد اخلاق را منشا بد بختى و شقاوت وى دانسته و فرمودهاست: «قد افلح من زکیها. و قد خاب من دسیها» .پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم نیز مباحث اخلاقى را یکى از سه رکن تعالیم اسلام معرفى کرده و مىفرماید: «انما العلم ثلاثه: آیه محکمه او فریضه عادله او سنه قائمه» (کلینی،۱۳۸۴ ، ج۱ :۳۲). عبارت «آیه محکمه» در این حدیثبه اصول اعتقادات که برهانهایش آیات محکمات است تفسیر شده است و «فریضه عادله» به فضائل اخلاقى تفسیر شدهاست و عدالت آن کنایه از حد وسط قرار داشتن آن است و «سنت قائمه» نیز به شرایع احکام و مسائل حلال و حرام تفسیر شدهاست» . اسلام که دین انسانساز است و براى سوق دادن انسان به قلههاى بلند کمال و رسیدن به ملکوت اهتمام مىورزد نسبتبه اخلاق عنایتخاصى دارد. به همین جهت در قرآن آیات اخلاقى بیشتر از آیات احکام دیده مىشود و داستانهایى هم که نقل مىکند بیشتر جنبه اخلاقى دارد. در سخنان پیشوایان معصوم نیز که به عنوان میراثهاى جاویدان و ارزشمند در دست ماست هزاران حدیث اخلاقى به چشم مىخورد که نویدهاى فراوان درباره اخلاق خوب داده و تحذیرها و کیفرهاى شدید براى اخلاق زشتبیان کردهاست. چه اینکه هدف عالى دین این است که انسان را به مقام شامخ انسانى برساند، چنان که مرحوم نراقى رحمه الله مىفرماید: «شکى نیست که هدف از وضع نوامیس و ادیان و برانگیخته شدن افرادى از بزرگترین انسانها، براى سوق دادن مردم از چراگاه حیوانات و شیطانها و رساندن آنان به باغهای بهشت و… است» (نراقی، ۱۳۷۷،ج ۱: ۱).
بیشک بحثهای اخلاقی از زمانی که انسان گام بر روی زمین گذارد آغاز شد، زیرا ما معتقدیم که حضرت آدم علیه السلام پیامبر خدا بود، نه تنها فرزندانش را با دستورهای اخلاقی آشنا ساختبلکه خداوند از همان زمانی که او را آفرید و ساکن بهشتساخت مسائل اخلاقی را با اوامر و نواهیاش به او آموخت. سایر پیامبران الهی یکی پس از دیگری به تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق که خمیر مایه سعادت انسانها است پرداختند، تا نوبت به حضرت مسیح علیه السلام رسید که بخش عظیمی از دستوراتش را مباحث اخلاقی تشکیل می دهد، و همه پیروان و علاقهمندان او، وی را به عنوان معلم بزرگ اخلاق میشناسند. اما بزرگترین معلم اخلاق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود که با شعار «انما بعثت لا تمم مکارم الاخلاق» مبعوث شد و خداوند درباره خود او فرموده است: «و انک لعلی خلق عظیم; اخلاق تو بسیار عظیم و شایسته است»(قلم/۴).