سید محمود میر خلیلی (۱۳۸۷)، در مقاله ای با عنوان «توسعۀ شهرها و ضرورت پیشگیری وضعی از بزهکاری» پیشگیری وضعی از جرم را یکی از شیوه های پیشگیری از بزهکاری دانسته که در آن با ایجاد تغییر در محیط فیزیکی و شیوه های نظارت و کنترل، در صدد کاهش آمار جرم است. محقق بیان میدارد که بخشی از راهبردهای پیشگیری وضعی بر تغییرات محیطی، بخشی نیز بر کنترل بزهکاران و قسمتی دیگر بر حفاظت وحمایت از بزه دیدگان تمرکز یافته است.
این مقاله به استفاده از روش های تغییر محیط فیزیکی، شامل تحت کنترل درآوردن موقعیت های مکانی و زمانی جرم زا، اختصاص دارد؛ چرا که با بررسی موقعیت ها و شرایطی که در شهرها ناخواسته به نفع بزهکاران و بزهکاری ایجاد گردیده است و از بردن این موقعیت ها می توان زمینۀ وقوع و ارتکاب جرایم را کاهش داد.
محقق در این مقاله ویژگی های خاص جوامع شهری مانند تراکم جمعیت و کاهش نظارت، شیوه های معماری و شهرسازی و تأثیر آن را، بر موقعیّت های مکانی جرم زا مورد توجه قرار داده است.
مجید قورچی بیگی (۱۳۸۶)، در پایان نامۀ مقطع کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه تهران با عنوان «پیشگیری از جرم از طریق طراحی محیطی» به موضوع ترس و نگرانی فراگیر ناشی از جرم در تمامی جوامع اشاره نموده و با توجه به ناکارآمدی دستگاه عدالت کیفری در مقابله با این معضل، اهمیت سیاست های پیشگیرانه را متذکر میگردد. وی CPTED را طراحی مناسب و کاربری مؤثر از فضا و محیط مصنوع، که منجر به کاهش فرصت های مجرمانه و ترس از جرم و همچنین بهبود کیفیت زندگی میگردد، تعریف نموده و بیان میدارد که این تئوری بر این اندیشه استوار است که رفتار انسانی در محیط های شهری متأثر از طراحی و ویژگی های آن محیط است. لذا با بهینه سازی فرصت های کنترل و نظارت، تعریف مشخص و واضح از قلمرو و ایجاد تصویری مثبت از محیط، می توان مجرمین بالقوه را از ارتکاب جرم دلسرد و منصرف نمود. وی همچنین بیان میدارد که نظریات این تئوری، در دو نسل ارائه گردیده اند، که در نظریات نسل اول بیشتر تأکید بر محیط فیزیکی است در حالی که نظریات نسل دوم بیشتر بر خصوصیات و ویژگی های محیط اجتماعی تمرکز دارد. محقق در بخش نخست تحقیق خود به بررسی تأثیر محیط بر رفتار، کنکاش در عقاید و نظریات بنیان گزاران و نظریه پردازان این تئوری و اجزا و ارکان آن و در بخش دوم به طرح جنبههای کاربردی این نظریه با تکیه بر مبانی نظری طرح شده در فضاهای مختلف پرداخته است.
مهدی نجابتی (۱۳۷۹)، در مقاله ای با عنوان «نقش طراحی صحیح واحدهای مسکونی در پیشگیری از وقوع جرم»، ابتدا به بیان اهمیت پیشگیری های جدید از جمله پیشگیری های محیطی پرداخته و بیان میدارد که در سال های اخیر جوامع پیشرفته قابلیت های کاهش وقوع جرم و توسعۀ امنیّت اجتماعی را از طریق طراحی صحیح مورد توجه قرار داده و به منظور هدایت معماران و شهرسازان، راهنمایی هایی ارائه نموده اند تا آن ها در روند ساخت و ساز واحد ها مد نظر قرار دهند.
وی بیان میدارد که معماران و مهندسان شهرسازی باید به گونه ای آموزش داده شوند که بتوانند در طراحی واحدها، امکان وقوع جرم را به حداقل ممکن برسانند، اگرچه به وجود آوردن شهری عاری از هر گونه جرم و ناهنجاری غیر ممکن میباشد، ولی امکان کاهش وقوع جرایم و افزایش احساس امنیت شهروندان وجود دارد. همچنین محقق بیان میدارد که چگونگی طراحی واحدها خود به خود جرم را به وجود نمی آورد و یا باعث مجرم شدن مردم نمی گردد، هر چند طراحی بعضی از واحدها نقش مهمی در وخیم تر شدن مسائل مربوط به جرایم در هر محل ایفا نمایند.
فیروز محمودی جانکی و مجید قورچی بیگی (۱۳۸۸)، در مقاله ای با عنوان «نقش طراحی محیطی در پیشگیری از جرم»، CPTED را یکی از انواع راهبردهای پیشگیرانۀ مکانیکی از جرم دانسته و بیان میدارد رفتار انسان در محیط تحت تأثیر طراحی آن محیط قرار دارد و انسان هویت خویش را در هویت محیط جستجو میکند و هویت محیط را هویت خویش می پندارد و سعی در استحالۀ مختصات هویتی خویش به سمت کسب مختصات هویت محیط می کند. اگر محیط به نحوی طراحی شود که بتواند موجب بهبود نظارت افراد شده، تعلق ساکنان را به قلمرو خود بالا برده و تصویری مثبت از فضا ایجاد کند، فرصت های مجرمانه کاهش خواهد یافت و مجرمان از ارتکاب جرم باز خواهند ماند. محیط میتواند با ایجاد فرصت برای ارتکاب جرم، مجرم را تشویق به ارتکاب جرم نماید و از طرف دیگر میتواند با افزایش قابلیت نظارت اهالی بر محیط از وقوع جرم پیشگیری کند. CPTED به دنبال این است که با بالا بردن احساس تعلق به مکان، تفکیک میان فضاهای عمومی و خصوصی، افزایش رؤیت پذیری و نظارت، سخت کردن آماج جرم و محدود کردن دسترسی، فرصت های مجرمانه را کاهش دهد؛ فرصت هایی که در رهیافت مکانیکی در پیشگیری از جرم علت اصلی وقوع جرم محسوب میشوند. البته این نظریه مدعی این نیست که پادزهر تمام جرایم است و میتواند به طور کلی جرم را ریشه کن کند، بلکه این نظریه در قالب بخشی از یک سیاست جامع پیشگیری و در کنار اجرای سایر راهبردهای پیشگیری از جرم، میتواند از اثربخشی مطلوبی برخوردار باشد.
دکتر محسن کلانتری و همکاران(۱۳۸۹)، در مقاله ای با عنوان «ایمن سازی فضای کالبدی شهرهادر برابر بزهکاری با بهره گرفتن از راهبردهای پیشگیری جرم با طراحی محیطی» اظهار می دارند که بشربا توجه به کنش های فردی و اجتماعی خود، با محیط های خاص ارتباط و با کسانی تعامل دارد که به شیوۀ اجتماعی با او زندگی میکنند. آنچه در این میان اهمیت دارد، رابطه و تأثیر متقابل محیط بر رفتارهای اجتماعی منفی و ناهنجار است که امکان تحلیل فضایی جرم و مطالعۀ ناهنجاری ها را در فضای جغرافیایی فراهم میکند؛ زیرا هر فرد در زندگی با توجه به سطح آگاهی و گسترۀ عملکرد خود در تعامل با کسانی است که در قالب زمانی و مکانی او قرار دارند؛ از این رو فضای پیرامون او تأثیر عمده ای در رفتار، نوع نگرش و فرایندهای اجتماعی او و نقش محتوایی و تعیین کننده ای در پیدایش رخدادها و کنش های اجتماعی هنجار یا ناهنجار او ایفا می کند. مطابق نگرش CPTED می توان با اصلاح نوع طراحی ساختمان ها و با در نظر گرفتن محله های همجوار آن از ارتکاب جرایم علیه اموال پیشگیری کرد.
محققین معتقدند که CPTED جرم و مکان ارتکاب جرم را با یکدیگر مرتبط میداند و بر مکان وقوع جرم تمرکز دارد، این رویکرد پیشگیری محور است و با روش پلیسی که درمان محور است تفاوت دارد و بر آن است تا با مطالعۀ خصوصیات کالبدی محیط، ایمنی آن مکان به حداکثر برسد و کنترل بر روی رفتار مجرمان افزایش یابد. بنابرین توجه و به کارگیری راهبرهای نظارت، کنترل دسترسی، قلمروگرایی و نگهداری به عنوان رهنمودهای اساسی CPTED ، تا اندازۀ بسیار زیادی کاهش دهندۀ فرصت های بزهکاری در محیط های شهری است. لازم به یادآوری است که این رویکرد به مثابه نوشدارویی نیست که در صورت استفاده از آن بتوان ریشۀ تمام جرایم را خشکاند و این معضل را برای همیشه از میان برداشت، بلکه این رهیافت، راهبرهایی مکمل در کنار سایر روش های پیشگیری از بزهکاری در جامعه را ارائه میدهد.