افرادی که طرحواره وابستگی/بی کفایتی دارند، احساس میکنند بدون کمک جدی دیگران نمی توانند از عهده مسئولیت های روزمره مثل کسب درآمد، حل مشکلات، خوب قضاوت کردن، به عهده گرفتن وظایف جدید وتصمیم گیری درست را ندارند. این طرحواره اغلب خودش را به شکل منفعل بودن و درماندگی افراطی نشان میدهد. افرادی که طرحواره آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری دارند، شدیداًً می ترسند مبادا هر لحظه دچار یک فاجعه مثل، پزشکی (حملات قلبی یا ایدز)، هیجانی (دیوانه شدن و از دست دادن کنترل) محیطی (وقوع تصادف و …) شوند و نتوانند با آن مقابله کنند. بیمارانی که خود تحول نیافته/گرفتار دارند، اغلب در خصوص ارتباطشان با یکی یا چند نفر از افراد مهم زندگیشان (اغلب والدین)، بیش از حد اشتغال ذهنی دارند و به همین دلیل، فردیت و رشد اجتماعی افراد به آن ها وابسته است. این افراد، سخت معتقدند که حداقل یکی از افراد این رابطه، نمی تواند بدون دیگری به زندگی ادامه دهد، این طرحواره ممکن است احساساتی مثل غرق در شخصیت طرف مقابل شدن، فقدان هویت و بی هدف بودن زندگی را در بر بگیرد. افرادی که طرحواره شکست دارند، معتقدند بدون شک در دستیابی به حد معمول پیشرفت (زمینه هایی مثل تحصیل، ورزش و شغل) شکست خواهند خورد و در مقایسه با هم سن و سال هایشان خیلی بی کفایتند. افرادی که این طرحواره را دارند اغلب خودشان را بی استعداد یا ناموفق می دانند (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
حوزه سوم: محدودیت های مختل
افرادی که طرحواره هایشان در این حوزه قرار دارد، محدودیت های درونی آن ها در خصوص احترام متقابل و خویشتنداری به اندازه کافی رشد نکرده است. آن ها ممکن است افرادی خودخواه، لوس، بی مسئولیت یا خودشیفته باشند و در خصوص احترام به حقوق دیگران، همکاری کردن، متهد بودن یا دستیابی به اهداف بلندمدت مشکل داشته باشند. این افراد در خانواده های سهل انگار و بیش از حد مهربان بزرگ شده اند اما ریشه تحولی اولیه این طرحواره محبت بیش از حد نیست بلکه این افراد نیازی نداشتند از قوانین تبعیت کنند، در نتیجه در بزرگسالی، نمی توانند تکانه های خود را مهار کنند. طرحواره های این حوزه عبارتند از: استحقاق/بزرگ منشی، خویشتن داری/خودانضباطی ناکافی (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
افرادی که طرحواره استحقاق/بزرگ منشی دارند، خودشان را یک سر و گردن بالاتر از دیگران می بینند، اصرار به این دارند که هر کاری دلشان بخواهد انجام میدهند، آن ها دوست دارند به قدرت برسند تا بتوانند برتری خود را به رخ دیگران بکشند(مثل موفق شدن، مشهور شدن و پول دار شدن). این افراد اغلب سلطه گر و در روابط اجتماعی فاقد همدلی میباشند. افرادی که طرحواره خویشتنداری/خودانضباطی ناکافی دارند، نمی توانند برای دستیابی به اهداف شان، خویشتنداری نشان دهند و ناکامی را به قدر کافی تحمل کنند. از سوی دیگر، نمی توانند ابراز هیجان ها و تکانه هایشان را کنترل کنند، در شکل های خفیف تر این طرحواره، افراد بر اجتناب از ناراحتی خیلی تأکید میکند؛ به عنوان مثال، سعی میکند در روابط بین فردی تعارضی ایجاد نکنند و از پذیرفتن مسئولیت های بیشتر، طفره میروند(یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
حوزه چهارم: دیگر جهت مندی
افرادی که طرحواره هایشان در این حوزه قرار دارد، به جای رسیدگی به نیازهای خود، به دنبال ارضای نیازهای دیگران میباشد. این افراد، در روابط اجتماعی تمایل دارند بر پاسخ های دیگران بیشتر از نیازهای خودشان تأکید کنند و اغلب از خشم و تمایلات خودشان ناآگاه هستند. آن ها در دوران کودکی، آزاد نبودند تا از تمایلات طبیعی خودشان پیروی کنند و در بزرگسالی به جای اینکه از درون جهت دهی شوند از محیط بیرون تأثیر میپذیرند و از خواسته های دیگران تبعیت میکنند. ریشه تحولی طرحواره های این حوزه، مبتنی بر پذیرش مشروط بوده است. در اکثر این خانواده ها، والدین به جای توجه و اهمیت قائل شدن به نیازهای منحصر به فرد کودک، بیشتر نیازهای هیجانی یا منزلت اجتماعی خود را مهم می دانند. طرحواره های این حوزه شامل: اطاعت، ایثار، پذیرش جویی/جلب توجه می شود (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
افرادی که طرحواره اطاعت دارند، کنترل خود را به دست دیگران می سپارند و در برابر آن ها تسلیم میشوند، زیرا احساس میکنند مجبورند این کار را انجام دهند. نیازها و احساسات خود را مهم و ارزشمند نمی دانند و در پی خرسند کردن دیگران هستند. کارکرد طرحواره اطاعت، معمولاً اجتناب از خشم، انتقام یا رهاشدگی است. دو شکل این طرحواره عبارتند از:
۱- اطاعت از نیازها، سرکوب تمایلات و خواسته های فرد
۲- اطاعت از هیجان ها، سرکوب پاسخ های هیجانی، خصوصاًً خشم. اطاعت معمولاً منجر به افزایش تدریجی خشم شده و به شکل علائم ناسازگار ظاهر می شود (مثل رفتار منفعل _ پرخاشگرانه، طغیان های غیرقابل کنترل خشم، علائم روان تنی یا انزوای عاطفی).
افرادی که طرحواره ایثار داند، نیازهای دیگران را با میل خود و حتی به قیمت از دست دادن رضایت مندی شخصی ارضاء میکنند. آن ها این کار را برای کاهش رنج و گرفتاری دیگران، دوری از گناه، دست یابی به احساس ارزشمندی و تداوم رابطه هیجانی با افراد نیازمند انجام میدهند. این طرحواره، با مفهوم دوازده مرحله ای وابستگی بیمارگون همپوشی دارند. افرادی که طرحواره پذیرش جویی/جلب توجه دارند، دست یابی به تأیید یا توجه دیگران را سرلوحه زندگی خود قرار می هند. احساس ارزشمندی آن ها بیشتر به به واکنش دیگران بستگی دارد تا واکنش های خودشان. این طرحواره اغلب مسایلی از قبیل اشتغال ذهنی زیاد نسبت به منزلت اجتماعی، ظاهر، پول یا موفقیت به عنوان وسیله ای برای رسیدن به تأیید و توجه دیگران را در بر میگیرد. چنین طرحواره ای، اغلب منجر به تصمیم های سرنوشت سازی در زندگی می شود که غیرقابل اطمینان هستند و نتایج ناگواری در پی دارند (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
حوزه پنجم: گوش به زنگی بیش از حد و بازداری