هدف از ارائه این مبحث این نیست، که نقش حزب را در نظام پارلمانی، یا تاریخچه و تجربیات احزاب سیاسی را در جوامع مختلف و همچنین نقاط ضعف و قدرت آن را بررسی کنیم. ما در این گفتار مشکلات و چالشهای پیش روی شکلگیری احزاب در ایران و همچنین مشکلات مربوط به بعد از شکلگیری احزاب را بررسی میکنیم ،چون برای شکلگیری احزاب منسجم و همچنین ادامه فعالیت آن نیاز به پیش زمینههایی است، که بدون آن تحزب شکل نمیگیرد.
به همین دلیل این مبحث را به چند بخش تقسیم کنیم ،اول مشکلات پیش روی شکلگیری احزاب منسجم و کارآمد، (مرحله شکلگیری) و مشکلات بعد از شکلگیری احزاب (مرحله بعد از شکلگیری) و مرحله رسیدن به ثبات سیاسی و جایگاه احزاب در این مرحله.(مرحله رسیدن به ثبات سیاسی).
گفتار اول: مشکلات پیش روی شکلگیری احزاب منسجم در ایران
مشکلات و دلایل ضعف و ناپایداری احزاب سیاسی در ایران چیزی نیست که، به تازگی مطرح شده باشد ،که در نوشته های بسیاری در دوره های مختلف در مورد ظهور و افول آن بحث شده. منظور از مشکلات پیش روی شکل گیری احزاب ، مشکلات ساختاری(قوانین ونظام انتخاباتی،نحوه برگزاری انتخابات، نحوه تأیید صلاحیت ها،…..) نیست. بلکه، منظور مشکلاتی است که حتی در صورت بر طرف شدن مشکلات ساختاری همچنان وجود خواهد داشت.
دلایل زیادی برای ضعف احزاب در ایران عنوان شده،که به طور مختصر به آن اشاره میکنیم .
بند اول : دلایل ضعف و ناپایداری احزاب در ایران
۱-عوامل خارجی
برخی از نوشته ها بر نقش عوامل خارجی در ظرف و ناپایداری احزاب سیاسی، تأکید کردهاند. در این میان، عدهای بر نقش مستقیم و ارادی قدرتهای خارجی اشاره کردهاند و معتقدند که در خلال صد سال اخیر، قدرتهای ذینفوذ خارجی در جهت تضعیف احزاب سیاسی در ایران عمل کردهاند.
۲-عوامل درون حزبی
برخی دیگر از نوشته های موجود، ضعف و ناپایداری احزاب سیاسی را به ویژگیهای درونی خود حزب نسبت میدهند و مسائلی نظیر ضعف مبانی سازمانی، ضعف مبانی فکری، فقدان برنامه های مشخص سیاسی، شخص محوری و ….
۳-عوامل فرهنگی
در برخی نوشته ها ویژگیهای فرهنگی را به عنوان علت اصلی ضعف و ناپایداری احزاب سیاسی در ایران عنوان میکنند. عدهای به ویژگیهای فرهنگی سیاسی، نظیر سطح پایین آگاهیهای سیاسی، بیتفاوتی سیاسی، بدبینی به سیاست و … تأکید میورزند.(دلاوری،۱۳۷۹ ،ص۲۱۷).
و عدهای نیز برخی ویژگیهای اخلاقی، نظیر « تلون مزاج» «عدم صراحت»، «ریا» … در میان ایرانیان را به عنوان علت ضعف و ناکامی احزاب سیاسی قلمداد کردند و وقتی آشنایی ایرانیان با اصول کار جمعی را اصل ناپایداری احزاب سیاسی بیان کردند.
۴-ویژگیهای دولتها
رایجترین عقیده درباره علل ناپایداری احزاب سیاسی در ایران، انتصاب این مسئله به ماهیت و ویژگیهای دولتهاست. بلکه به این ترتیب حیات مداوم حکومتهای استبدادی در ایران و عدم تحمل هر گونه نیروی رقیب یا مخالف از سوی چنین دولتهایی مانع دوام و قوام احزاب سیاسی در این کشور بوده است.
اگرچه این عوامل نمیتواند بیتأثیر باشد در علل ناپایداری احزاب در ایران اما نمیتواند دلیل قطعی و کافی برای ضعف و ناپایداری احزاب در ایران باشد عنوان نمونه در مورد دلیلی چون، وجود دولتهای استبدادی، در بسیاری از کشورها بوده، که احزاب با وجود حکومت استبدادی توانسته اند، رشد و نمو پیدا کرده، و در مقابل استبداد قد علم کند. یا در مورد عوامل خارجی هم همینطور ( دلاوری، ۱۳۷۹،ص۲۱۸،۲۱۹).
اما دلیلی که ما، در این گفتار بیش از پیش بر روی آن تأکید داریم، ویژگیهای ساختار اجتماعی، موقعیت و منابع گروههای اجتماعی عمده ایران (هم از طبقات، اقشار، و لایههای اجتماعی و همچنین گروههای قومی، فرهنگی و …)، که به دلیل ویژگیهای و خصایص منحصر به فرد خود نتوانستهاند، به جایگاه و پایگاه قدرتمند و بادوام برای احزاب و گروههای سیاسی تبدیل شوند
فارغ از دلایلی چون عوامل خارجی یا عوامل درون حزبی و تأثیرات بیرون از جامعه ایران بیش از پیش عوامل فرهنگی و خصوصیات جامعه ایرانی است، که موجب عدم وجود پایگاهی قدرتمند برای احزاب شده. چون یک حزب واقعی باید از دل جامعه رشد کند.
به طور مختصر میتوان گفت شرایط خاص و منحصربه فرد جغرافیای، فرهنگی و اجتماعی ایران مهمترین عامل عدم شکلگیری احزاب قدرتمند و منسجم بوده ،که میتوان این مشکل را به مسئله عام تری چون دموکراسی هم نسبت داد.
بند دوم: شکافهای اجتماعی
بهکارگیری مفهوم «شکافهای اجتماعی»[۲۷] میتواند، برای بررسی رابطه نیروهای اجتماعی با حیات سیاسی یک جامعه مفید باشد، منظور از شکافهای اجتماعی، عبارتند از: آن دسته از تمایزات قومی، فرهنگی، اقتصادی، [۲۸]اجتماعی، سیاسی و … که بخشهای مختلف یک جامعه را از یکدیگر جدا میکند، در عین حال،درون هر یک از بخشها، نوعی احساس هویت مشترک و همبستگی به وجود میآورد(بشیریه، ۱۳۷۴، ص۷۸).
این شکافها منشأ گروه بندیهایی عمده در یک جامعه هستند، شکافهای اجتماعی از یک نظر بیانگر الگوی توزیع و تخصیص منابع مختلف اجتماعی (ثروت، جنسیت، قدرت و …) در جامعه هستند، که به طور مختصر به آن اشاره میکنیم:
۱-شکافهای قومی
اکثریت جمعیت ایران را مجموعهای از اقلیتهای قومی و زبانی تشکیل میدهند، ترکها، کردها، اعراب، بلوچ ها، ترکمن، لرها و … بخش قابل ملاحظهای از جمعیت ایران محسوب میشوند، در طول یک قرن اخیر بیگانگی های زبانی و فرهنگی این اقوام با فارسها در کنار احساس تبعیض در مورد نحوه توزیع منابع و ارزشها، اضافه بر این عوامل سیاسی (داخلی و خارجی) گاه موجب تشدید تمایلات ،گریز از مرکز در میان این اقوام شده، شکافهای قومی در ایران چه در حالت فعال و چه در حالت غیرفعال همواره مانعی برای ادغام این اقوام در نهادهای سیاسی ملی از جمله تشکلها و احزاب سیاسی به وجود آورده است ، البته گاهی در میان برخی از این اقوام، احزاب و گروههای سیاسی محلی شکل گرفته، اما اینگونه احزاب و تشکلهای سیاسی به دلیل صبغه های قومی و به ویژه تمایلات گریز از مرکز، نه تنها سوءظن دولت را برمیانگیخت اند، بلکه بیاعتمادی جریانات و تشکلهای سیاسی (غیر قومی ) را نیز موجب میشدهاند.
«شکاف های قومی حتی در اکثر کشورهای در حال توسعه مانعی جدی بر سر راه رسیدن به یک ثبات مطلوب بوده» (اسمیت،۱۳۸۰ ،ص۱۲۵) .
شکافهای قومی در ایران بیش از بقیه شکافها حائز اهمیت است.
۲-شکافهای مذهبی
وضعیتی شبیه به وضعیت اقلیتهای قومی را میتوان در میان اقلیتهای مذهبی (چه مسلمان غیر شیعه و چه پیروان ادیان دیگر) مشاهده کرد، به ویژه آنجا که اقلیتهای مذهبی در عین حال از اقلیتهای قومی نیز محسوب میشدهاند (نظیرکردها و ترکمنها)، معمولاً این شکافها، عمیقتر و موانع ادغام آن ها در نهادهای مشارکتی ملی از جمله احزاب سیاسی، بیشتر میشده است.
۲-۱-تأثیرات فرقه های مذهبی